ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
دیروز تصمیم گرفتیم بچه ها را ببریم آبعلی ،شاید برفی باشد کمی برف بازی کنند و خوش بگذرانند...
بساط را جمع کردیم و راهی شدیم.... .در نزدیکی جاجرود در این هوای سرد ماشینمان داغ کرد!!!
همسرم متوجه شد مشکل اساسی دارد و تصمیم گرفتیم برگردیم خانه و ماشین را ببرد تعمیرگاه .
دخترم گفت : بابا ماشینمان دیگر خراب شده و به خرج افتاده باید عوضش کنیم.گفتم : نه....باید تعمیرش کنیم.
یاد حرف های چند روز پیش کارشناس برنامه خانواده افتادم ..
میگفت: قدیمها مردم هر چه که در خانه خراب میشد تعمیر میکردند و دوباره استفاده میکردند.... .جورابها و لباسهایشان را وصله میکردند و دوباره میپوشیدند...کهنگی وسایلشان آنها را دلزده نمی کرد . این رفتار آنها درروابط خانوادگی شان هم دیده میشد.
یک زن و مرد سالها ی طولانی در کنار هم با کم و کاستی های هم زندگی میکردند و سعی میکردند با هم بسازند و کمتر از هم خسته و دلزده میشدند .
ولی امروزه هر چه راکه خراب میشود ،تعمیر نمیکنند،بلکه دور میزند ، ....ظرفها یک بار مصرف شده ،.....و در روابطشان نیز همین طور، زود از هم خسته میشوند ،و نمیتوانند همدیگر را تحمل کنند ..... و آمار طلاق بیداد میکند.
در ادامه گفت : دقت کرده اید وقتی یک شیشه عطر گران قیمت و خوشبو دارید ،سعی میکنید تا آخرین قطره آن را استفاده کنید .نگاهتان به زندگی هم اینگونه باشد، از تمام توانتان برای حفظ زندگیتان و شاداب نگه داشتن آن استفاده کنید.....
خلاصه تا من نطقم و نقل قولم تمام شد به خانه رسیدیم .دختر کوچولویم که چیزی از حرفهایم نفهمیده بود و تمام مدت در خیالات خودش در آبعلی مشغول برف بازی بود، با تعجب پرسید اینجا آبعلی ست .همگی خندیدیم ......گفتم : آره مادر !برویم خا نه ،برف بازی کنیم!! و با وعده درست کردن پیتزا توانستم راضیش کنم.
و جالب این که ماشینمان فقط با بیست و پنج هزار تومان تعمیر شد!