ما همه خواب بودیم که او رفت .

امروز صبح وقتی این  خبررا شنیدم ساعت ها نتوانستم از جلوی تلویزیون بلند شوم ... دست و دلم به کار نمی رفت ....توی دلم یک چاه بزرگ  باز  شده بود که هر چه اشک می ریختم پر نمی شد ، این حس را فقط ده سال پیش ، وقتی  پدرم از دنیا رفته بود داشتم و حالا ..... 

سالهاست که همه ما منتظر شنیدن خبر شهادت او بودیم .... خودش هم آرزوی شهادت داشت  ، از دفاع مقدس ، بعد لبنان و فلسطین  بعد سوریه و عراق  ، به دنبال شهادت میدوید ولی حالا که به شهادت رسید ،  باور کردنش برای همه سخت است ....  خوشا به حالش ....حیف شد چنین سردار شجاعی از بین ما رفت....

 ما که او  را از نزدیک ندیده بودیم این همه عاشقش بودیم ....همسرم به پهنای صورت گریه میکرد .... دختر بزرگم از شدت ناراحتی و  بی تابی حوصله درس خواندن نداشت ...... همه دچار شوک شده بودیم ، خدا به فریاد خانواده و دوستانش برسد ...

شهادت لیاقتش بود .... خوشا به حالش ...چقدر با عزت و اقتدار زندگی کرد  .... در زمانه ای که  همه به فکرپر کردن جیبشان  و قیمت گوشت و بنزین و حفظ صندلی قدرت و ریاستشان بودند .... و بودیم ،  او نه فقط  برای نجات مردم بیگناه سوریه و لبنان و عراق  که برای حفظ،امنیت   مردم ایران  و تمام انسانهای  بی پناه از خواب و خوراک افتاده بود ...خوشا به حالش که به آرزویش رسید ....

حرف حق تلخ است .

تقریبا تمام تاکسی ران های تهران برای خودشان یک پا جامعه شناس ، سیاستمدار ، روانشناس و کارشناس امور قضایی و حتی غذایی هستند ... حتما شما هم اگر مجبور باشید مثل من گاهی با تاکسی رفت و آمد کنید با من موافقید .

جالب اینجاست که باید مراقب باشید نظری مخالف آنها مطرح نکنید زیرا در غیر این صورت یا  پولتان کهنه است و باید عوض کنید یا پول خرد ندارند تا بقیه پولتان را بدهند یا کرایه تان بیشتر میشود پس،مراقب باشید ....

دیروز سوار تاکسی شدم و بحث گرانی و مشکلات اقتصادی مطرح شد  ، من هم بیشتر شنونده بودم بعد آقای راننده گفت ، مردم گرسنه اند ، پول اجاره  خانه ندارند اینها به فکر موشک هستند ، موشک به چه دردی میخورد ....

گفتم ، هیچ کس منکر مشکلات اقتصادی نیست ولی  اگر موشک نداشتیم اوضاع کشور ما  الان بدتر از افغانستان و عراق و سوریه بود .... یا باید از ترس تجاوز سربازهای آمریکایی  و سعودی ، زنان و دختران در خانه قایم میشدند  یا  جوانها یمان در برابر امثال داعش کشته میشدند، اینها به خاطر ترس آنها از موشک های ماست . 

  ....نمیدانم یا بعضی از مردم واقعا نمی فهمند یا خودشان را به نفهمی میزنند ....

وقتی کرایه ام را دادم ، راننده گفت پولت کهنه است ، عوض کن ، گفتم ندارم ....این را هم یک راننده تاکسی،به من داده ...

یک سؤال بی پاسخ ....

 قبول دارید بیان مشکلات و کمبود ها و ایراد ها ی جامعه و کشور کار سختی نیست؟ ، امروزه از هر بچه دبستانی بپرسیم مشکلات جامعه ما را بشمرد ، میتواند .

مهم این است که فردی بتواند برای این مشکلات راه حل درست و مناسب ارایه دهد ... منظورم  مخالفین نظام و رهبری و انقلاب است .دوست دارم بدانم ، اینها که به ناکارآمدی این نظام معتقدند و میگویند رهبری باید برکنار شود و رای گیری دوباره انجام شود و غیره ، جواب دهند ، خب بعد چه ؟؟ مملکت  چگونه و به دست چه کسانی باید اداره شود ؟ بدون رهبر ؟با رئیس جمهور ؟ اسلامی یا غیر اسلامی؟ با چه قوانینی ؟ چه کسانی آن را  تدوین کنند ؟ آمریکا همه کاره شود ؟ پسر مشنگ  شاه برگردد ؟  منافقین  بزدل دست اندر کار شوند ؟ چه جوری ؟چه شکلی؟ 

اینها که داعیه اسلام و عدالت داشتند این است که میبینیم ! خدا به فریاد برسد اگر  آنها که بویی از دین و اخلاق نبرده اند،  زعامت مردم را به دست بگیرند !!!

سالهاست یک عده در خارج  دور هم نشسته اند ، قهوه میخورند و نظریه میپردازند که اوضاع ایران خراب شده است و باید درست شود ، چرا حکومت ،  مخالفانش را سرکوب میکند ، همین ها یادشان رفته وقتی ترامپ به قدرت رسید با آشوبگران خیابانی چه کرد ، یا یک سال است حکومت فرانسه مخالفانشان را سرکوب میکند ولی چون نان خور همان ها هستند بالطبع انتقادی هم نمیکنند ..   

جالب اینکه برخی مثل دکتر سروش ،  معترضین جنبش سبز را در برابر حکومت ایران تشبیه میکند به قیام امام حسین در برابر یزید ....ولی چشمش را به تمام مظلوم کشی ها ، استعمارگریها ، قشون کشی ها و داعش پروری های آمریکا و اسراییل در خاور میانه میبندد.... 

بعضی ها چقدر خوب از عاشورا درس میگیرند ! به نفع خودشان!!!!

سروش گمراهی ...

 این مطلب را در پاسخ به نظر یکی از منتقدان پست قبلی می نویسم .

و اما سروش ...

هرچند صحبت کردن در مورد او و نظراتش را  به اهل فن باید سپرد ولی با توجه به اندک اطلاعاتی که از حدود بیست سال پیش تا الان در مورد دکتر سروش و نظراتش داشته و دارم باید بگویم  ، در همان زمان که طرفداران زیادی   هم داشت من هیچ وقت از خواندن  مطالبش  اقناع نمی شدم ،،، شاید حرفهایش زیبا ، ادیبانه ، فیلسوفانه و هنرمندانه  باشد ولی   نه تنها با خواندن مطالب غالبا ثقیل و غامض او پرسشهایم جواب نمیگرفت بلکه به شک و تردید هایم اضافه هم میشد ،  همان گردنه ای که به قول دکتر مطهری گذرگاه خوبی ست ولی اقامتگاه خطرناکی ...

اصلا نمیتوانم به نظرات  کسی که روزگاری علما را به مهاجرت کردن به نجف  ،  به نشانه اعتراض به حکومت اسلامی ایران دعوت کرد و خودش در عوض به آمریکا رفت تا  شاید بتواند راحت تر از حقوق همجنس گرایان دفاع کند،   پیامبر را شاعر بنامد،  قرآن را از طرف خدا نداند و ....، اعتماد کنم .... 

کسی که  از حکومت ایران به خاطر محاکمه مخالفانش  انتقاد میکند ،ولی نظری در مورد کشتار مردم بی گناه یمن و سوریه و عراق و میانمار و غیره ندارد ، شاید به خاطر همین انتقادهای سازنده اش !!!! اینهمه جوایز و عناوین  بین المللی به او دادند و معروف و مشهور شد .

و خلاصه اینکه اصولا نمیتوان به نوشته ها و صحبت های فردی که خودش هم نمیداند به چه چیزهایی اعتقاد دارد و همه چیز را زیر سوال میبرد اعتماد کرد  ....  چون راحت ترین کار در دنیای علم ،  خصوصا فلسفه ایجاد سوال و شبهه است و سخت ترین کار ، پاسخ دادن به  شبهات و سوالات است ..... پس به نظر من حتی فیلسوف بزرگی هم نیست ...چه رسد به اینکه بزرگترین فیلسوف قرن باشد .

شاید بهتر است  برای شناخت بیشتر این افراد به جای خواندن کتابها و مقالات پر از تناقض شان   ، کمی بیشتر   قرآن بخوانیم ، تا بهتر سره را از ناسره تشخیص دهیم .،( البته اگر به قرآن اعتقاد داریم.

هر کس در گور خودش میخوابد.

بعضی معتقدند دلیل دین زدگی ،  لا ابالی گری و فساد   برخی مردم ،  مسئولینی هستند که دم از دین و دیانت میزنند و در خلوت آن کار دیگر میکنند .... البته این که هر کس مسئولیتی بر عهده دارد باید پاسخگو رفتار و اعمالش  در قبال دیگران باشد  درست  ولی  بی مسئولیتی و نفاق آنها توجیهی برای رفتارهای غلط ما نیست ، هر کس مسئول رفتار خودش است ...

در همین زمانه  ما ، جوانانی مثل محسن حججی بزرگ شدند و به کمال رسیدند همان طور که در زمان بی دینی و هرزگی حکومت پهلوی ، ابراهیم هادی و هزاران جوان دیگری که در دفاع مقدس  برای اسلام و خاکشان جان دادند ، پرورش یافتند ...

و باید قبول کنیم که جرم و جنایت و انسان های فاسد و فاسق در همه جای دنیا و ، همیشه تاریخ بوده و هستند ،  آنها حتی اگر در زمانه حکومت عدل امیر المؤمنین هم زندگی کنند بهانه ای برای جرم و جنایتشان پیدا میکنند  .....

  آمار نشان میدهد ، میزان جرم و جنایت و دزدی و اعتیاد و حتی قتل در خانواده های مرفه،  کمتر از خانواده های فقیر نیست... نوع و انگیزه آنها شاید فرق میکند بنابراین چندان به مسایل اقتصادی هم  ربط ندارد ...

شاید دلیل پر رنگی این موارد در جامعه امروزی ما ، وجود رسانه ها و شبکه های اجتماعی گسترده ای باشد که کارشان بیان اخبار و حوادث جالب و حتی تلخ و وحشتناک برای جذب مشتری است وگرنه هر کدام از ما در بین تمام دوستان و آشنایان و فامیل خودمان بگردیم ، چند نمونه از این حوادث  عجیب و هولناک را پیدا میکنیم ؟ 

ولی بهتر است کمتر به دنبال این حوادث باشیم  و  با خواندن این  مطالب  روحمان را خسته و افسرده نکنیم .

قوز بالای قوز.

دیروز از شبکه مستند برنامه جالبی  پخش شد . در این برنامه با مدیر مسئول یک شرکت تولیدی در زمینه  محصولات نانو تکنولوژی مصاحبه شد ... گزارشگر از او پرسید چرا ما در زمینه نانو  مقام پنجم را در دنیا داریم  ( طبق گزارش دانشگاه جرجیا ) و در صنعت موشک هم این همه پیشرفت کرده ایم ، ولی در خیلی از صنایع مثل خودرو سازی نه تنها پیشرفت نکردیم بلکه درجا زده و خیلی از دنیا عقب هستیم ،  او گفت :

 « علت اصلی این مشکل  ،دولت ها هستندچون  که با عوض شدن هر دولت ،  وزیران ، معاونین  و  تمام مدیران  زیر مجموعه آنها تغییر میکنند  ، بنابراین نمیتوانند برنامه های بلند مدت  داشته باشند و اگر داشته باشند ، با تغییر دولت ها ، بسیاری از برنامه ها تعطیل میشود و یا تغییر میکند .

درصنعت موشک سازی چون مستقیم زیر نظر رهبری است ، این مشکل وجود ندا رد و  پیشرفت کرده ایم ... ما هم از سال 82 که در زمینه نانو تکنولوژی شروع به کار کردیم ، خدمت رهبری رفتیم و این مسأله را بیان کردیم و خواستیم تا با تغییر دولت ها ، گروه مدیریتی ما تغییر نکند تا پروژه ها عقب نماند و ایشان قبول کردند و طی نامه ای به مسئولان مربوط این کار انجام شد ، و ما هر سال به پیشرفتهای قابل توجهی در زمینه نانو رسیدیم ....»

برایم جالب بود چون تا الان فکر میکردم مشکل  ما  ، مدیران ناکار آمد است  حالا فهمیدم تغییر مدیران هم خود مشکل بزرگتری ست ..

هرم مازلو...

چند روزی ست  جرأت نکردم از خانه بیرون بروم .....اول به خاطر آلودگی هوا ،بعد به خاطرسرمای شدید ،حالاهم به خاطر نا امنی ..دو تای اولی را میشدتحمل کرد ولی ناامنی را نه  ...

منزل ما نزدیک میدان شهداست و ظاهرا چند روز پیش پمپ بنزین نزدیک میدان و بانک روبروی آن را به آتش کشیدند ... واقعا هیچ چیز بدتر از نا امنی در یک کشور نیست .....

گرانی ، بیماری ، فقر ..... را میتوان تحمل کرد ولی ناامنی را نه ..... احساس امنیت اولین نیاز هر انسان و مهمترین آنهاست و هر وقت  مخدوش شود ، بقیه  نیازها هم خدشه دار میشود ، این را من نمیگویم ، دانشمندی به نام مازلو در نظریه معروفش به نام «هرم مازلو »  بیان میکند .طبق نظریه او اولین  ، مهمترین و اساسی ترین نیاز یک انسان نیاز به امنیت است البته بعد از نیازهای فیزیولوژی که با حیوانات مشترک است .

امنیتی که سالهاست در کشورهای یمن ، سوریه ، لبنان و عراق و افغانستان از بین رفته و حالا عده ای میخواهند در ایران هم همان راهکار را دنبال کنند ....خدا به خیر بگذراند  ، تا کی باید تاوان  بیفکری و نادانی  بعضی ها  را بدهیم .

حکایت آن نادانی ست که سنگی را در چاه میاندازد ، صد عاقل نمیتوانند در آورند .

فرزند ناخلف .

چقدر خوب است وقتی اشتباه کردیم ،اگر جرأت عذر خواهی نداریم لااقل به اشتباه خودمان اعتراف کنیم و خودمان را مسئول آن بدانیم و دنبال مقصر نباشیم ....

  و چقدر بد است کارمان را اشتباه ندانیم بلکه بگوییم خیلی،هم درست است و دیگران نمی فهمند ...

خداوند در قرآن( سوره کهف )  ، می فرماید : 

آیا به شما خبر دهم ، بد بخت ترین مردم چه کسانی هستند ؟

کسانی که  کارهایشان در دنیا  نابود شده  ولی فکر میکنند کار درستی انجام میدهند .»

این حکایت افرادی است که هنوز از سیاست ها و رفتار دولت ، محکم دفاع میکنند  و دا یم در حال توجیه  و یا فرافکنی و دنبال مقصر برای اشتباهات  آنها می‌گردند ... به نظرم اگر خودشان ،هم اقرار کنند به غلط کردن هایشان ، عده ای از طرفدارانشان ، باز میگویند کارهایشان  درست  بوده !!!

به خدا پر رویی و بی منطقی و کج فهمی هم حد و اندازه ای دارد .... حتما باید مملکت را بر باد دهند ، جنگ داخلی راه بیفتد و منافقین اوضاع را در دست بگیرند، دسته دسته  جوانها یمان کشته شوند  تا  عده ای،از خواب بیدار شوند ...

 قبول کنید برخی مثل فرزند ناخلفی هستند  که فقط  باید  در برابر  اشتباهاتشان صبر کنیم... مثل شاخه خمیده و خشکیده درختی که نه میتوانیم صافش کنیم نه خم تر،  در هر دو صورت می شکند و فقط باید تحملشان  کنیم  ....

تا 1400.

هر چه سعی میکنم کمتر سیاسی بنویسم ، نمیشود ، یعنی اجازه نمیدهند ..خودشان کاری میکنند صدای آدم در بیاید  ....

دیگر نه تنها کسی قایل به جدایی دین از سیاست نیست بلکه  باید بگوییم زندگی از سیاست جدایی ناپذیر است ...  چون همه زندگی ما از هر طرف که نگاه کنیم به  تصمیمات  یک عده سیاست مدار یا آدم های سیاسی کار یا سیاست زده یا هر چه که دوست دارید بگویید، مربوط میشود ....  

به تازگی مردم داشتند به گرانیها عادت میکردند و آرام شده بودند که دوباره طبق تصمیمات دولت فخیمه و کریمه تدبیر و امید تمام تدابیر مردم نقش برآب و امیدشان از آرامش یافتن قطع شد و بنزین  گران شد ....اصلا انگار یک عده نشستند مسئول این هستند که هر موقع مردم به آرامش برسند ، چیزی را گران کنند و صدای آنها را در آورند و آرامش آنها را به هم بزنند .... 

هر طور که حساب کنیم با این اوضاع آشفته  منطقه ، الان  موقع گران کردن بنزین نبود ....

خدا به خیر بگذراند تا 1400......  این دولت هیچ کاری در این چند سال انجام نداد جز بستن قرارداد  یک طرفه  و بی فرجام برجام  ، که حاصلی نداشت جز تحریم بیشتر و گرانی بیشتر.

خود کرده را تدبیر نیست!

باور کنید هر بار که آقای روحانی سخنرانی  میکند ، تن و بدن من می لرزد که نکند  دوباره  سوتی عجیب و غریب  جدیدی بدهد . ..

ای  کاش یکی  به  او میگفت ، خواهشا از این به بعد  ، در هیچ جا و به هیچ مناسبتی  ، سخنرانی نکن تا این دو سال باقیمانده هم  به خیر و خوشی تمام شود .....

هر بار که سخنرانی میکنید یا اسباب طنز و مزاح برخی فراهم میشود و یا عده ای مثل من حرص میخورند ....شما  نه تنها از سیاست و اقتصاد چیزی  سر در نمیاورید   بلکه اطلاعات تاریخی و دینی تان هم بسیار سطحی و اندک است ... بر خلاف آنچه تصور میشد ...

جدیدا در سخنرانی  شان   در یزد از پیمان پیامبر با مشرکان و نقض قراردادهای آنها سخنانی ایراد کرده‌اند که به نظرم بچه دبیرستانی ها  و کسانی که اندک سواد تاریخی و دینی دارند،  میتوانند بر آن نقد داشته باشند ....

اگر حرفهای مرا قبول ندارید میتوانید  کمی درباره  تاریخ اسلام   و علت جنگ های زمان پیامبر ، مطالعه کنید .

 بگذریم ...به نظرمن همان اندازه که مردم آمریکا   برای انتخاب ترامپ باید خجالت زده باشند ، مردم ایران  برای  انتخاب روحانی ...

ضرب المثل «تف سربالا » را شنیده اید ؟ این همان است ....