خب به سلامتی انتخابات هم تمام شد ....نتیجه هم مشخص شد ...
البته میزان مشارکت مردم به برکت دولت کریمه تدبیر و امید خیلی کم بود ولی تازه شدیم مثل کشورهای اروپایی و آمریکا ...
البته مردم حق داشتند و دارند که از هر چه آدم سیاسی و کار سیاسی نا امید و خسته شوند و انگیزه ای برای شرکت نداشته باشند ولی باید این را هم بفهمند که «از ماست که بر ماست ».
برادرم تا روز انتخابات مخالف رأی دادن بود و میگفت با چه انگیزه ای و برای چه کسی باید رأی بدهیم. همه دروغگو هستند و به دنبال منافع خودشان ، از طرفی شناسنامه اش هم شش ماهی بود که گم شده بود و میگفت اگر همین امروز پیدا شد میفهمم که رأی دادن مهم است و تکلیف شرعی همان طور که رهبری میگوید .... یعنی دنبال معجزه می گشت تا حق برایش ثابت شود .
باور نمی کنید ولی بعد از ظهر جمعه به صورت خیلی اتفاقی شناسنامه اش بدون این که دنبالش بگردد ، پیدا شد .... و مجبور شد رأی بدهد ....
بگذریم ولی به نظرم خیلی از مردم ما مثل قوم بنی اسراییل هستند یعنی باید حتما کوه طور بالای سرشان حرکت کند و رود نیل شکافته شود تا حق برایشان روشن شود .
.
بنده اعتراف میکنم که غر زدن جزء لاینفک شخصیت ما خانم هاست فرقی هم نمیکند تحصیل کرده باشیم یا بی سواد ، پیر یا جوان ، مادر باشیم یا نه ، متاهل یا مجرد... در هر صورت به سختی می توانیم این بعد از شخصیتمان را تغییر بدهیم و البته باید بگویم خانمی که بتواند این اخلاق را کنار بگذارد خیلی مَرده ...
بنابراین آقایان محترم خیلی از داشتن خانم غرغرو ناراحت نباشید چرا که اگر خانم تان مدتی ست غر نمی زند بدانید کاسه ای زیر نیم کاسه است و سعی کنید کاری کنید که غر بزند وگرنه ممکن است از جای دیگر سرباز کند و کار به جاهای باریک بکشد که البته مطمئن هستم شما آقایان در این زمینه مهارت کامل دارید !
امیدوارم به خانم ها بر نخورد ولی باید قبول کنیم ما هم نقطه ضعف هایی داریم .
و اما برای تحمل این ویژگی، باید آقایون اندکی سیاست داشته باشند و زبان نرم... هر وقت خانم تان غرزد، بازبان خوش و محبت آمیز که معمولا مردها کمتر دارند و بلد نیستند از آن استفاده کنند بگوئید حق با توست ، به روی چشم انجام میدهم ، میخرم ، میبرم ، هر کاری که شما امر کنید و .... بعد هم بروید دنبال کارتان و فراموش کنید ، او هم در نود درصد موارد فراموش خواهد کرد ، چون در آن لحظه نیاز داشته تا غر بزند و وقتی بزند تمام میشود و مثل مسکن آرامش میکند ، همین ...
پس از کل کل و مشاجره و توهین و تحقیر و غیره بپرهیزید تا زندگی آرامی داشته باشید .
دیروز روز زن بود و روز مادر ...این روز را به همه مردان مهربان و باغیرتی که قدر همسران و مادرانشان را میدانند و میتوانند به آنها محبت کنند ، باید تبریک گفت.
امیدوارم این مطلب را هیچ خانمی نخواند ، و بین خودمان باشد ولی بعضی از شما مردان واقعا بی وجود و بی محبت هستید ،دریغ از سر سوزنی معرفت ، اصلا همسرتان بد اخلاق ، ناسازگار و نا سپاس ، شما که ادعای خوبی و مردی میکنید چرا ؟
استثناء را بگذارید کنار ،یک زن، وقتی با مردی ازدواج میکند مثل یک شریک واقعی تمام دارایی اش را وسط میگذارد و از خیلی از علایقش میگذرد تا بتواند زندگی راحت و آرامی برای همسر و فرزندانش فراهم کند ......و چشم باز میکند میبیند ، جوانیش تمام شده و چین و چروک روی صورتش نشسته و موهایش سفید ...
باور کنید هیچ زنی از همسرش توقع هدیه ی گران قیمت ندارد و همین که بفهمد همسرش در این روز و به بهانه این روز یاد او بوده و یک شاخه گل یا یک جعبه شیرینی بخرد یا فقط یک جمله محبت آمیز در حد تبریک و تشکر خشک و خالی هم از او بکند، برایش کافی ست ...
هنوز هم دیر نشده ، فقط یک روز گذشته .... الکی بگویید ، خواستم ببینم اگر یادم نبود چه عکس العملی نشان میدهی .....
خانمی که بی اجازه این مطلب را خواندی ! چند هفته صبر کن برای شما هم دارم ، مدیونی آن را نخوانی .
چهل روز از شهادت سردار سلیمانی گذشت .... راهپیمایی امسال بیست و دوم بهمن حال و هوای دیگری داشت ، هوای تهران و بیشتر شهرهای ایران واقعا سرد بود ....ولی باز مردم آمدند تا ثابت کنند هنوز پای انقلاب و نظام اسلامی هستند اگرچه مشکلات زیادی دارند
چقدر مثل خبرنگارها ، کلیشه ای و تکراری شد .... بی خیال .....
نمیدانم سردار سلیمانی چه کرده بود که اینقدر عزیز شد ، قبل از شهادتش هم عزیز بود ولی مردم او را از نزدیک نمی شناختند ، فقط اسمش و رسمش و سمتش را میدانستند ....
الگوی تمام عیاری شد برای همه، مخصوصا جوانها ....مظهر غیرت ، شجاعت ، اخلاص ، پشتکار ، تواضع ...هر صفت خوبی را که بتوان در یک انسان کامل یافت ، در او بود ... تازه بعد از رفتنش همه او را شناختند ... وقتی او را با برخی از هم سن و سالهایش مقایسه میکنم ، حتی جوانها ... تفاوت از زمین تا آسمان است ....
فکرش را بکنید پسر کوچولوی سه ساله ما هر وقت فیلم و عکسی از او می بیند ، میگوید « حاجی قاسم مهربون » ....
به گمانم آنقدر بنده خوب و مخلصی بود که بعد از رفتنش خداوند محبت او را در دل همه قرار داد ...البته منظورم از همه ، آدم های پاک سرشت و با ایمان است وگرنه بعضی ها نه موقع زنده بودنش چشم دیدن او را داشتند نه بعد از رفتنش ،،، البته چیز عجیبی نیست .... امام علی و امام حسین و بقیه انسان های بزرگتر و شریف تر از او هم همیشه در تاریخ بوده و هستند که دشمن داشته و دارند ...
مگر نه این که پیامبر خطاب به امیر المومنین فرمود هر چه کنی نمی توانی محبت خود را در دل انسان منافق قرار دهی و یا هیچ کاری باعث نمیشود محبت تو از دل انسان مؤمن خارج شود ....
سردار سلیمانی هم نمونه یک شیعه واقعی بود و یک انسان بی نظیر .....
فکرمی کنم همه ما قبول داریم که اسرار آمیز ترین و مرموزترین و شاید دلهره آورترین حادثه زندگی همه انسانها ، که بدون استثنا ، دیر یا زود ، همه آن را روزی تجربه میکنیم ولی متأسفانه هر کس فقط یک بار آن را تجربه میکند ، مرگ است .
البته بوده اند افرادی که در طول زندگی تجربه ای نزدیک به مرگ برایشان اتفاق افتاده و بعد از باز شدن چشمشان به دنیای جدید ، زندگی شان متحول شده و نظرشان در مورد مرگ ، قبر و قیامت ، برزخ ، بهشت و جهنم و حتی زندگی دنیا ،تغییر کرده است .
نمیدانم تا کنون کتابهایی که در مورد این افراد و تجربه عجیب شان نوشته شده است را خوانده اید یا نه ؟ هر چند این افراد بسیار معدود هستند و در همه جای دنیا و با هر نوع دیدگاه و دین و مذهبی ممکن است باشند ولی نکات جالب و مشترکی در تجربه آنها از چند دقیقه یا حتی چند ثانیه مردن و جدا شدن روح و بازگشت به زندگی ، وجود دارد که بسیار قابل تأمل و عجیب است .
پیشنهاد میکنم اگر تا کنون چنین کتابهایی نخوانده اید ، کتابی با عنوان «سه دقیقه در قیامت »را بخوانید ، مطمئن هستم دید و نگرش شما را هم نسبت به زندگی و مرگ تغییر خواهد داد. ...
کتاب کوچک جیبی ، مختصر ، مفید در هشتاد صفحه .دیشب این کتاب به دستم رسید ، امروز در عرض دو ساعت خواندم ، از خواندن آن لذت بردم ، تعجب کردم ، حسرت خوردم ، ترسیدم ، گاهی خندیدم ، تأسف خوردم ، نا امید شدم ، کمی امیدوار شدم و اشک ریختم بر این همه نادانی و غفلت ....
دیروز سالگرد فوت پدرم بود .... هیچ وقت آن روزهای سخت را فراموش نمیکنم ..... یک هفته بود که از شوک فوت پدرم بیرون آمده بودیم که شوک بزرگتری به ما وارد شد ... و فهمیدیم برادرهجده ساله ام مبتلا به یک تومور بدخیم و پیشرفته شده . آنقدر شوک بزرگی بود که مرگ پدرم را فراموش کردیم و در به در دنبال درمان و معالجه بودیم .... گاهی فکر میکردیم شاید به علت ناشکری و بیتابی در برابر فوت پدرم مبتلا به این بلا شدیم و یا خداوند میخواست به ما نشان دهد که هر بدی ، بدترش هم هست ... صبر باید داشته باشیم .
این روزها چقدر حالم شبیه آن روزهاست ...
حادثه هواپیمای اوکراینی آنقدر دردناک بود که شهادت سردار سلیمانی را فراموش کردیم ...
امیر المؤمنین می فرماید : (در حوادث چون و چرا نکنید و تسلیم امر خداوند شوید چرا که با تحمل مصیبتها انسان به تکامل میرسد .)
همه ما قبول داریم که علت حقیقی هر اتفاق خوب یا بدی را فقط و فقط خداوند میداند ...برای عذاب است یا پاداش یا وسیله امتحان است یا شناخت بیشتر ، به علت نا شکری ما ست یا غرور یا چیز دیگری .... و فقط باید صبور باشیم و تسلیم.
ما بیدگلی ها از عبارت «بی چشم و رو » معمولا به عنوان فحش استفاده میکنیم و به کسانی میگوییم که هر چه به آنها خدمت کنی، نمی بینند و با کوچک ترین اشتباه و بدی همه خوبی هایت را فراموش میکنند . نمیدانم از این عبارت ، مردم شهرها ی دیگر هم استفاده میکنند یا نه ؟ شاید عبارتهایی معادل آن داشته باشند مانند گربه صفت یا بی صفت ، نمک نشناس...
این روزها خیلی این عبارت برایم تداعی میشود ، وقتی به یاد تلاشهای بچه های سپاه در زلزله کرمانشاه می افتم ، سیل گلستان و اهواز ، عملیات تروریستی اهواز ، دستگیری قاچاقچیان مرزهای شرق ، مبارزه با امثال ریگی و یا وداعش ، امنیت مسافرهای عراق در ایام اربعین و شهدای زیادی که برای امنیت و دفاع از مردم دادند ...وحالا سقوط هواپیمای مسافربری بر اثر اشتباه تعداد معدودی از آنها ..... قضاوت کردن کار خیلی سختی است .
شاید بهتر بود ما هم چند سال در داخل کشور رو در رو با داعش مبارزه میکردیم ، زنان و دخترانمان را به اسیری میبردند و جلوی چشم مادرها سر از بدن جوانها جدا میکردند ، آن وقت قدر بچه های سپاه را بیشتر می فهمیدیم .....
چند سال پیش جایی خواندم پدری موقع دنده عقب در حین پارک ماشین، نا خواسته فرزند سه ساله اش را زیر گرفت و کشت .... فکر کردن به حال آن پدر برای هر کسی زجر آور است ....خدا نکند کسی در چنین موقعیتی قرار بگیرد ، دیوانه کننده است .
( سردار سلیمانی هم مثل بقیه شهدا چه فرقی با بقیه داشت که شهادتش اینقدر مهم شد ؟ !! و این همه آدم بیکار در مراسم او شرکت کردند ....
مردم ما کلا مرده پرستند و آماده شرکت در مراسم تشییع جنازه.....مراسم تشییع سردار سلیمانی هم مثل خیلی از افراد مشهور شلوغ بود .!!
ما اصلا نباید جواب آمریکا را با موشک میدادیم و با دست خودمان شروع کننده یک جنگ تمام عیار بشویم ، بیچاره مردم چه گناهی کردند ؟ کی میخواهند روی آرامش را ببینند ،دیگر دلمان نمی خواهد جوانها یمان کشته شوند !!!
همه فهمیده بودیم هواپیما ی مسافر بری را خودمان زدیم ، مسئولان هم میدانستند ، چرا دیر اعلام کردند ؟ چرا اول دروغ گفتند ؟ چرا راستش را زودتر نگفتند ؟ اصلا چرا اشتباه کردن ؟ غلط کردند به اشتباه ، این همه آدم بیگناه را کشتند ؟
حالا که راستش را گفتند بی جا میکنید از آنها تمجید و تعریف کنید ، وظیفه شان بوده ، باید راست می گفتند ولی دیر گفتند ....)
قبول دارید بعضی ها فقط کارشان غر زدن شده است .، صبح تا شب گوشی دست میگیرند و در شبکه های اجتماعی مختلف در حال پست گذاشتن و نق زدن هستند ، هیچ وقت هم به خودشان زحمت شرکت در هیچ تجمع اعتراض آمیزی را نمیدهند ، یعنی حال ندارند و فقط دوست دارند از زمین و زمان عیب و ایراد بگیرند ...چقدر تحمل این آدم ها خسته کننده و زجر آور است .....
به نظرم باید در علم روانپزشکی بیماری غر زدن را هم اضافه کرد شاید درمانی برایش پیدا شود . البته میتوان جزئی از بیماری پارانوئید باشد چون این آدم ها به نوعی نسبت به همه چیز بد بین اند .
واقعا از شنیدن خبر بد دیگر خسته شدیم ، شاید بدترین خبری که میشد در این روزها شنید همین بود که انفجار هواپیمای مسافربری ایران ، اشتباه پدافندی خودمان بوده .....
شاید اگر می شنیدیم این هواپیما را آمریکا زده اینقدر ناراحت نمی شدیم که فهمیدیم خودمان به اشتباه زدیم .
عصبانیت همراه ناراحتی شدید ، طوری که شهادت سردار سلیمانی را فراموش کردیم .
و چقدر بد که عده ای از خوشحالی دارند ذوق مرگ میشوند ، انگار نه انگار که این همه آدم کشته شده .... این نهایت پستی و رذالت است که از اشتباه کسانی که برای دفاع از کشور این همه تلاش میکنند ، در این شرایط سوء استفاده کنیم .
البته همین باعث شد عده ای مثل مصی علی نژاد و مهناز افشار و کروبی و.... که در هفته پیش لال شده بودند بهانهای برای بلبل زبانی پیدا کنند و لال از دنیا نروند ....
انگار این واقعه تلخ ،آبی بود بر آتش حسادت برخی که داشتند یک هفته در آن میسوختند .
البته هنوز هم خیلی چیزها روشن نشده ، خدا به خیر کند خبر بد بعدی چه خواهد بود .؟؟!!!
گاهی خداوند چقدر سخت امتحان میگیرد ، مثل امتحان نهایی و کنکور .... ان شاءالله همگی عاقبت به خیر شویم .....
جای همه شما امروز خالی بود .... ساعتها در بین سیل جمعیت غرق شده بودیم ، درست مثل قطره ای در اقیانوس ... رفتیم فقط برای این که بگوییم ما هم قدر دان چهل سال مجاهدت این سردار شجاع هستیم .
ای کاش افرادی که از صبح تا شب چشم و گوششان به اخبار دروغ دشمنان ماست و تصاویر پایکوبی و رقص و خوشحالی عده ای از اراذل و اوباش سوریه و عراق برای شهادت سردار سلیمانی را باور کردند ، بودند و واقعیت را می دیدند ....شاید می فهمیدند.
و بعد این که ، ما با مخالفان تفکر سلیمانی حرفی نداریم چون آنها هم در صف داعش،و ترامپ و اسراییل هستند ، سخنم با افرادی ست که سردار سلیمانی را دوست داشتند و دارند ولی با رهبرش که عمری خودش را سرباز او میدانست مشکل دارند ، شاید اندکی در ارادت خودشان نسبت به او باید شک کنند . ....
سخن از انتقام سخت است به نظرم سخت ترین انتقام همین اتحاد و یکدلی مردم ایران و حتی تمام مردم منطقه خصوصا ملت ایران و عراق است که تمام نقشه های ترامپ دیوانه و نادان را از بین برد و نام سردار شجاع ما را جهانی کرد .
ولی صد حیف که تاوان سختی بابت این اتحاد و بیداری دادیم ....هر چند شهادت ، مزد یک عمر مجاهدت خالصانه او بود .