گلی در کویر

گلی در کویر

به انتظار روییدن گلی در کویر قلبمان.
گلی در کویر

گلی در کویر

به انتظار روییدن گلی در کویر قلبمان.

مثل مرغی در قفس ...

من همیشه فکر میکردم وقتی می‌خوابیم  ، جسم و بدن  ما استراحت می‌کند و خستگی اش در میرود  به همین دلیل بعد از بیدار شدن سرحال و پر انرژی  میشویم ولی چند روز پیش پای صحبت استادی بودیم ، ایشان معتقد بود ند ، علت این که بعد از خوابیدن با انرژی میشویم این است که چون در بیداری ،  دایم به امور مادی میپردازیم روحمان اسیر جسم و کالبد شده و خسته می‌شود و میخواهد اندکی از این جسم خارج شود و به عالم خودش برگردد بنابراین بدن نیاز به خواب دارد تا روحش کمی آسوده شود و هر چه فعالیت های مادی بیشتر شود ، این نیاز بیشتر و روح خسته تر میشود و  با خواب ، روح اندکی از جسم خارج میشود و به عالم بالا میرود ، به همین دلیل میگویند خواب برادر مرگ است .

من که به شخصه واقعا به این مطلب ایمان دارم .گاهی شده چند ساعت در روز مشغول خرید در بازار بوده ام ولی چنان احساس خستگی میکنم که جز با خوابیدن نمیتوانم انرژی ام را به دست بیاورم ، ولی گاهی ساعتهای طولانی مثلا در حرم  امام رضا راه رفته ام ، نماز و دعا خوانده ام  ولی باز موقع برگشتن به هتل سرحال و با انرژی بوده ام تا حدی که شاید اصلا خوابم نبرده ، این حس شادی و نشاط روحی را به گمانم بیشتر ما بعد از مجلس روضه امام حسین هم  تجربه کرده ایم.

من جوان‌های زیادی را دیده ام که بعد از ساعتها کار و فعالیت جسمی در هییت و تکیه  و شرکت در مراسم عزاداری و سینه زنی ، تازه آخر شب  با هم به گشت و گذار و شب نشینی مشغول می‌شوند و هیچ احساس خستگی و کوفتگی نمی‌کنند .

  ارتباط  روح و جسم هم  خودش ، عالمی دارد ‌ .همان قضیه مرغ باغ ملکوت و قفس جسم  و عالم خاک است .....


همه کاره و هیچ کاره !

یکی از مخاطبان بزرگوار ، پیام گذاشته است  که شما همه کاره ی هیچ کاره اید....

و توضیح داده اند که چرا در پروفایلم نوشته ام کاردرمان هستم ولی  کار  نمیکنم  و پولی که در دانشگاه دولتی خرج تحصیلم شده هدر رفته است ...یا این که چه طور با مدرک کارشناسی در دانشگاه تدریس میکنم  ..یا این که  با چه سابقه و مدرک  و اطلاعاتی کار فرهنگی میکنم ...

البته شاید لزومی نداشته باشد من جزییات برنامه های زندگی ام را برای دیگران شرح دهم ولی برای این که سوء تفاهم امثال این مخاطب  بزرگوار رفع شود  توضیح کمی میدهم .

اول این که من هنوز هم به  کاردرمانی مشغولم ولی هیچ وقت به عنوان شغل به آن نگاه نمیکنم و هفته ای یکی دو روز در یک مرکز بهزیستی  در خدمت کودکان کم توان ذهنی هستم  و فقط به عنوان  پرداخت زکات دانش و سلامتی  جسمم  این کار را انجام میدهم ...چون خدا را شکر هیچ نیاز مالی  ندارم تا از طریق درمان بیماران رفع کنم ...در ثانی دو کتاب در مورد کاردرمانی نوشته و ترجمه کرده ام تا از این طریق هم   زکات اطلاعات و دانش اندک خودم  را پرداخته باشم .  

در مورد تدریس ،  نمیدانم از کجای صحبت ها و نوشته های من  ، برداشت کرده اند که در دانشگاه تدریس میکنم .... در پروفایلم ، نوشته ام مدرس هستم  ، شاید بهتر بود می‌نوشتم معلم ....چون در دبیرستان ، درس مهارتهای زندگی را  تدریس میکنم ...

در مورد کار فرهنگی هم باید بگویم برای انجام کار فرهنگی نیاز به مدرک دانشگاهی نیست ،.  من و تعدادی از دوستانم در یک مجموعه فرهنگی  در مسجد محله خودمان مشغول کارهای فرهنگی مثل گفتمان هایی در مورد حجاب ، رفع شبهات دینی و مشاوره ازدواج هستیم ...و دوره های مختلف آموزشی به صورت مجازی مثل سبک  زندگی دینی استاد پناهیان و  استفاده حضوری  از محضر اساتید مختلف و کلاسهای تفسیر قرآن و نهج البلاغه توانسته کمک زیادی به ما در جهت پیشبرد این   فعالیتها داشته باشد  همین ....


ماکت مدینه فاضله .

امسال تصمیم گرفتیم خانوادگی به زیارت اربعین برویم .راستش را بخواهید خیلی دلشوره داشتم چون هوا خیلی گرم بود و بچه های من هم بسیار کم طاقت و نازک نارنجی....

خدا رو شکر راهی شدیم ...هوا خیلی گرم بود  و بسیار شلوغ و از نظر بهداشتی هم اوضاع چندان جالب نبود ولی نمی دانم چرا با وجود تمام سختی های که این سفر داشت برای همه ما لذت بخش بود ...

خیلی ها قبل از رفتن ما را از این مسافرت و گرما و بیماری و خستگی و عدم بهداشت حتی مسایل امنیتی  نرساندند ولی خدا را شکر تحت تاثیر قرار نگرفتیم و دلمان را زدیم به دریای خروشان زایران اربعین امام حسین ...

خوشحال بودم که بچه هایم چند روزی در این فضا زندگی کردند و نفس کشیدند ...

در این سفر دایم به این فکر میکردم که فلسفه سفر اربعین چیست که به فرموده حضرت امام حسن عسگری یکی از علایم شیعیان است .

شاید  فلسفه  اهمیت این سفر  ، دیدن  الگوی کوچکی از زندگی پس از ظهور و مدینه فاضله و آرمانی امام زمان باشد  چرا که   هدف این سفر را  برخی از علما و عرفا ، بیعت با امام زمان میدانند .

 در این سفر هر چه زیبایی و خوبی و فضیلت انسانی که سراغ داریم دیده میشود ، همه دوست دارند به هم کمک کنند ، مواسات و برادری و برابری  در اوج خود دیده میشود ، خستگی مفهومی ندارد ،...پزشک و کارمند و کارگر و خیاط و  بقال و همه و همه در اوج تواضع در یک صف می‌ایستند و با کمال رضایت از غذای نذری  می‌گیرند و هیچ کس نمی‌داند و نمی‌فهمد بغل دستی اش چه کاره است و چه شغلی دارد... همه به یک چشم همدیگر را می بینند زایر امام حسین ....همه دوست دارند خادمش باشند ، چاکرش و نوکرش ...

البته هنوز با آن مدینه فاضله  ،فاصله زیادی داریم .هنوز نقاط ضعفی در این جامعه میلیونی منتظر حکومت مهدوی وجود دارد که شاید به مرور و با حل این  مشکلات و مسایل  ، بیشتر و بیشتر آماده ظهور شویم مثل رعایت نظم و  ترتیب ، رعایت بهداشت ، اسراف نکردن  نعمت های  خدا و.....

ولی به نظرم هر کس ، یک بار هم که شده باید به این سفر روحانی برود تا فاصله خودش را با  انسان کامل   بسنجد و بفهمد و فاصله جامعه را با جامعه ایده آل جهانی مهدوی ...