ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
دلم میخواد هنوزم با لهجه اصفهانی بگم براتون ....«وخی»به نظرم کلمه پر کاربردی در اصفهان هس. تو مکالماتشون خیلی میشنیدم ...معنیش هم یعنی پاشو ...
وخید بقیه سفرنامه رو بخونید ...دو ساعتی در میدون امام چرخیدیم و لذت بردیم .خدا رو شکر هوا هم خیلی خوب و خنک بود ، خیلی هم شلوغ نبود ...
راستی یه چیز جالب بگم براتون ، موقع ورود به اصفهون ، همسرم نشان زد تا زودتر برسیم ، مقصد را نوشت میدان امام خمینی ...
چشمتون روز بد نبینه نشان هم خوب ما رو راهنمایی کرد ما رو برد به نزدیک ترین میدان امام خمینی ...یک میدون کوچیک درحاشیه اصفهون....وقتی رسیدیم با خنده از یک شهروند پرسیدیم اینجا اصفهونه؟ گفت بله ...گفتیم خب این که میدان امام نوشته اون میدون معروف نیست که !
به قول ما بیدگلیها ...ای که او که نی که ....
خندید و گفت بنویسید میدون نقش جهان نه میدون امام ...( با همان لهجه زیبای اصفهانی )
«فکر کنم نشان هم ضد انقلابس»
خلاصه بعد از کلی گردش و چرخش به دور خودمون رسیدیم به مرکز اصفهان .و میدون نقش جهان ...
بعد از اینکه از میدون نقش جهان بیرون شدیم و کلی در ترافیکهای اطراف میدون موندیم ، فکر کنم دور تا دور میدان را از بیرون هم طواف دادیم ، با شنیدن اذان تصمیم گرفتیم بریم مسجد حکیم ، نماز بخوانیم .
آنجا هم بسیار باشکوه و زیبا بود و چقدر خوب که نماز جماعت هم میشد و فقط محل بازدید مردم نبود .
بعد ناهار به دستور پسرجان که شنیده بود غذای معروف و سنتی اصفهانی ها «بریانی» اس ...پرسون پرسون آدرس یه جای معروف تو بازارچه و کوچه پس کوچه ها رسیدیم به یک رستوران قدیمی و تاریک .( چون از شانس ما برق ها رفته بود )
و دلتون نخواد بریونی سفارش داریم ...
بقیه اش رو تو پست بعدی بو خونید ،...فقط یادتون نره با لهجه ی اصفهونی .
پنجشنبه به صورت بسیار اتفاقی و بدون هیچ برنامه ریزی قبلی تصمیم گرفتیم بریم اصفهان .من و همسرم قبلاً اصفهان را دیده بودیم ولی گفتیم بچه ها را ببریم ببینند . صبح زود راه افتادیم ، ساعت نه شب هم خانه بودیم .یک روزه نمی توان تمام اصفهان را گشت ولی باز هم خالی از لطف نبود .دخترم با ورود به میدان نقش جهان و دیدن مسجد باشکوه امام خمینی بسیار ذوق کرد .عمارت عالی قاپو و به قول پسرم قالی عاپو و مسجد شیخ لطف الله و بازار دور تا دور میدان هم برایشان جذاب بود ....
پیشنهاد میکنم اگر تا به حال نرفتید ، بروید ..
﴿من معمولا با زبان محاوره نمی نویسم ولی از اینجا به بعد را به صورت محاوره نوشتم تا با لهجه اصفهانی بخونید دادا ....خیلی زبون شیرینی دارن ...منم اونجا دایم با لهجه اصفهانی حرف میزدم ...﴾
فقط حیف که به این عمارت های باشکوه اصلا نمیرسن ...باور کنید رو کاشیهای مسجد امام لایه ضخیمی از گردو خاک بود ..خودم دست میکشیدم ، میدیدم ....بدتر از اون این که مسجد به این باشکوهی در وقت نماز شبستانش خالی بود ، ای کاش یه چن تا فرش بندازن گوشه شبستان و موقع نماز ، مردم نماز بخونن...
خانم ها هم که متاسفانه بدون رعایت پوشش مناسب و حتی شاید موازین شرعی وارد مسجد میشدن. فکر کنم تن سازنده های مساجد تو گور میلرزه.هیش کی هم پیدا نمیشد تذکری بده .
جالب اینجا که خیلیا این مسجد رو به نام مسجد شاه ، اسم قدیمش، میشناسن، به گوشم رسید آقایی میگفت خدا پدر شاه رو بیامرزه با این مسجدی که ساخته ، عجب عمارتی !....خواستم بهش بگم آباجی اگر منظورت از شاه ، پهلوی ها هستن باید بگم نه جونم این عمارت مال زمان صفویه و دوران شاه عباس اس، اگرم منظورت شاه عباس اس ، اونم نساخته ، دست مریزاد به معمارها و بناهایی که در عرض چندین سال با چه خون دل و زحمتی اینجا رو بنا کردن ،
فقط موندم اون زمانا با نبودن امکانات و ابزارهایی مثل حالا چی طور تونستن عمارتهایی با این عظمت بسازن و چقد زیبا و چشم نواز ... ای کاش معماری ما اینهمه دچار تغییر نمیشد ...