نمیدانم چرا مدتی ست نوشتنم نمی آید .راستش را بخواهید خیلی دلم گرفته ....امسال چهل سالم تمام شد و من هنوز اندر خم یک کوچه ام ... چهل سال یک عمر است ، برای افرادی مثل من که اسفند به دنیا آمده اند ، تمام شدن سال معنای دیگری دارد ، یک سال گذشت و چه زود گذشت ، انگار همین دیروز عید بود .... به گمانم وقتی آدم از چهل سال رد میشود ، واقعا احساس پختگی یا بهتر بگویم ، پیری به او دست میدهد ...
استادی داشتیم که معتقد بود همه آدم ها در چهل سالگی مبعوث میشوند د رست مثل پیامبران و به رسالت و علت خلقتشان پی میبرند ، برخی آن را جدی میگیرند و به رسالتشان عمل میکنند و درصد زیادی با بی توجهی از کنار آن رد میشوند و همچنان مشغول روزمرگی میشوند تا زندگی شان تمام شود ... همه غصه من هم همین است که چهل سالم بگذرد و باز چیزی نفهمم و غرق در روزمرگی ها گم شوم .
دیروز برای مشکلی پیش دکتر متخصص رفتم ... بابت ویزیت ازمن صد هزار تومان گرفت .... امروز زنگ زدم 1690 وزارت بهداشت ، بخش شکایت از هزینه درمان و گفتم چرا باید با وجود تعرفه ویزیت پزشک متخصص که چهل هزار تومن است ، شصت تومان اضافه بگیرد ، یک سری اطلاعات از من گرفت و قول داد رسیدگی میشود .
بعد از ظهر به مطب همان پزشک زنگ زدم و گفتم ببخشید چرا شما شصت تومان بیشتر از تعرفه می گیرید ؟
آقای منشی گفت ؛ توی جمهوری اسلامی که هیچ کس هیچ قانونی را رعایت نمیکند شما چه توقعی دارید ؟ ما هم کلی باید پول عوارض و مالیات و اجاره مطب بدهیم ...و این که آقای دکتر برای هر مریض کلی وقت معاینه و مشاوره صرف میکند .....
گفتم :ببخشید چون بقیه قانون را رعایت نمیکنند پس شما هم نباید رعایت کنید؟ .... یعنی میفرمائید پول اجاره و مالیات شما را مریض ها باید بدهند؟ .... در ضمن شاید آقای دکتر دوست داشته باشد دو ساعت با مریضش گپ بزند ...پس باید پول بیشتری بگیرد؟ .
خلاصه بعد از کلی بحث قرار شد به مطب بروم و با آقای دکتر هم صحبت کنم ....
به مطب رفتم ....وقتی آقای دکتر پرسید موضوع چیست؟ گفتم : چرا شما شصت تومان اضافه تر از تعرفه ویزیت متخصص از مریض پول می گیرید ؟ خیلی محترمانه و مؤدبانه گفت : من پزشک پولکی نیستم ، از بعضی از مریض ها ممکن است اصلا حق ویزیت نگیرم ...
گفتم : این که دوست دارید کار خیر کنید به خودتان مربوط است ولی دلیل نمیشود با گرفتن پول اضافی از بقیه جبران کنید ، در ضمن چه طور از ظاهر مردم تشخیص میدهید پول دارند یا ندار ؟
بین شما و دزدی که جیب مردم را میزند چه فرقی ست ، البته این جمله آخر را در دلم گفتم ...
و کلی صحبت دیگر شد و در نهایت با کمال احترام شصت تومان اضافه ویزیت را به من پس داد .
راستش را بخواهید کمی خجالت کشیدم و مطمئن بودم آقای دکتر توی دلش به من میخندید چون شاید من تنها مریضی بوده ام که در طول سالهای طبابتش به او اعتراض کردم و او حتما باز کار خودش را میکند .....
.... در آخر به او گفتم با این پول ، نه شما بدبخت میشوید نه من پولدار ولی باید بدانیم مملکت وقتی درست میشود که همه قانون را رعایت کنیم و به حق خودمان قانع باشیم و انصاف داشته باشیم.
مردم از شما که قشر تحصیل کرده و محترم جامعه هستید توقع بیشتری دارند .
من تقریبا بیست سال است که در تهران زندگی میکنم و با وجودی که بیشتر اقوام مادری ام هم در تهران هستند ولی هنوز به قول معروف دلم نیفتاده و دلم پر میکشد برای زندگی در بیدگل ، گاهی برای گرمای طاقت فرسای تابستانش ، گاهی برای خاله زنک بازی های مردمانش ، یا برای سرمای سوزناک زمستانش یا برای آرامش شب هایش ....دلم تنگ میشود .
اصلا نمیدانم چرا بعضی ها اینقدر تهران را دوست دارند ولی باید اعتراف کنم من فقط تهران را موقع راهپیمایی هایش دوست دارم .لطفا فحش ندهید .... چهره تهران در آن مواقع چیز دیگری ست ، درست مثل دو روی متفاوت یک سکه .... به گمانم اگر زمانی در شهر دیگری هم زندگی کنم موقع راهپیمایی ها خودم را به تهران برسانم ....جای همه خالی ، دیروز مثل همیشه مردم تهران گل کاشتند ، اصلا به گمانم هر کس میخواهد تهران یا اصلا مردم ایران را بشناسد باید در این مواقع به تهران بیاید .... از دیدن این همه شکوه و زیبایی ، وحدت و یکدلی ، صلابت و آزادگی در حیرت میمانی ....دلم میخواست دست تک تک مردم را ببوسم و بر سر مسئولین فریاد بزنم مردم ما مثل همیشه با وجود همه مشکلات و مصایبی که شما برایشان ایجاد کرده اید ایستاده اند، به خاطر همه چیزهایی که برایشان واقعا ارزش دارد ایستاده اند و به وظیفه خودشان عمل میکنند ، ای کاش شما هم پای کار می ایستادید .
این پست را در پاسخ به نظر یکی از همشهریان محترم مینویسم .
اول اینکه روی صحبت من با کسانی ست که به قرآن ، امامت و غیبت و قیامت و ... اعتقاد دارند و هر کس این موارد را نشانه عقب ماندگی و امل بودن میداند لطفا این مطلب را نخواند.
و اما بعد، هر فرد به عنوان انسان باید موضع خودش را در برابر همه چیز و همه کس مشخص کند و اصولا چیزی به عنوان بی طرفی وجود ندارد ...یا قبول داریم یا نداریم... ..در زیارت عاشورا و قرآن و بسیاری از روایات و احادیث، مردم را به دو گروه تقسیم میکند پیرو حق و یا پیرو باطل ، گروه سومی با عنوان بیطرف نداریم ..... اگر فرد یا نظری برای شما حق نیست پس حتما باطل است و طرف مقابلش حق خواهد بود چه بخواهید چه نخواهید در صف مقابل قرار می گیرید .
شاید بیشترین ضربه ای که اسلام و مسلمانان در تاریخ خوردند که سبب تفرقه و چند دستگی آنها شد سکوت و بی طرفی و انفعال آنها بوده است مثلا در قضیه ولایت امیر المومنین ، که اگر این طور نبود حتما تاریخ جور دیگری رقم میخورد که طبق آیه قرآن «هیچ قومی را تغییر نمی دهیم مگر اینکه خودشان بخواهند » ، و شاید عاشورایی هم رخ نمی داد .
و هیچ کس نمیداند اگر در ایران ،انقلاب نمی شد و هنوز حکومت پهلوی بود چه اتفاقاتی می افتاد و چه بسا وضع مردم بدتر از الان می بود شاید هم به زعم برخی بهتر .... تا بهتر و بدتری را در چه چیز بدانیم .... و در ضمن هیچ کس منکر بی کفایتی بسیاری از مسئولین و مدیران نیست .
و آخر اینکه شاید علت این همه سال غیبت امام زمان همین باشد تا مردم آگاهی و بصیرت لازم برای پذیرش امام و راه و روش او را به دست آ ورند، که در غیر این صورت ظهور به نتیجه و هدفش نخواهد انجامید .
من همیشه احساس سر شکستگی میکردم از بابت این موضوع که در طول تاریخ جنگ های زیادی بین مسلمانها اتفاق افتاده و چقدر کشتار های فجیع صورت گرفته ، از جنگ های صدر اسلام گرفته ، تا همین اواخر جنگ های داخلی سوریه و عراق و الان هم یمن .... البته کار ندارم به این که آتش بیار این معرکه ها چه کسانی بوده اند .
تا اینکه سری زدم به اینترنت و در مورد جنگ های جهانی اول و دوم مطالبی خواندم و تازه فهمیدم جنایت ها و کشتار های تمام جنگ های بین مسلمانها ، نعناع روی آش نسل کشی هایی که در این دو جنگ صورت گرفته هم نمیشود، جنگ هایی که با دلایل بسیار مسخره و واهی ایجاد شد .... مثلا در جنگ جهانی دوم آمار کشته شدگان را نزدیک به شصت میلیون نفر ذکر کرده اند ...
و برایم جالب بود وقتی فهمیدم در هر دو ی این جنگ ها ، ایران اعلام بیطرفی کرده ولی به دلیل بیکفایتی دولتمردان ما ، با وجودی که حتی با کشور های درگیر هم مرز و همسایه نبودیم ، مستقیم یا غیر مستقیم ، تعداد زیادی از مردم ما در اثر حمله نظامی و یا قحطی ناشی از جنگ کشته شدند ... مثلا در جنگ جهانی اول نزدیک به نه میلیون ایرانی در اثر قحطی جان دادند ...
و شاید این مهم ترین تفاوت ایران بعد از انقلاب اسلامی با دوران قبل از انقلاب باشد که هر کشور قدرتمندی در هر گوشه ای از دنیا به خودش اجازه دست اندازی به خاک ما را میداد ولی سالهاست که همسایگان ما در حال جنگ هستند ولی هیچ کس جرأت نگاه چپ کردن به ما را ندارد ...
به نظر من این امنیت و قدرت می ارزد به تمام خرابیهای دولت سازندگی ، به تمام لا ابالی گری های دولت خاتمی به تمام سرشکستگی های دولت احمدی نژاد و به تمام بی تدبیری های دولت تدبیر و امید روحانی ...
چند روز پیش خبر پرتاب ماهواره پیام و عدم موفقیت آن منتشر شد .... بازخوردهای مردم در مورد آن جالب و گاهی عجییب بود ...
همسر من یکی از کارشناسان سازمان فضایی است و درجریان تمام مراحل ساخت و پرتاب بود ... بنابر این آنچه را که میگویم نظر شخصی من نیست و کاملا موثق و علمی ست .
شاید به زعم برخی ، ساخت ماهواره هیچ توجیه اقتصادی و سیاسی نداشته باشد و در شرایط فعلی جامعه خنده دار و غیر لازم باشد ولی باید این را بدانیم ساخت ماهواره یک تکنولوژی مهم است ، امروزه تمام ارتباطات تلفنی ، بانکی ، اینترنتی ، رادیویی و خیلی چیز های دیگر ، به طور مستقیم یا غیر مستقیم به ماهواره مربوط میشود و کوچک ترین اختلال در ارتباطات ماهواره ای باعث اختلال در آنها میشود و میتواند یکی از زمینه های مهم تحریم و تهدید برای کشور ها محسوب شود و هر کشوری که این تکنو لوژی را دارد میتواند حرفی برای گفتن داشته باشد .
بنابراین نه تنها کار در این زمینه بیهوده نیست و صرف هزینه در آن اشتباه نیست که لازم و ضروری هم هست ....
تیم سازنده این ماهواره ها مجموعه ای از نخبگان ، دانشمندان و مهندسان جوان ودرجه یکی هستند که وجود هر کدام از آنها در این کشور برای ما ارزش غیر قابل توصیفی دارد و هر چقدر بودجه به کار آنها اختصاص بگیرد باز هم می ارزد ، حتی اگر بارها با شکست مواجه شود .
در ادامه پست قبلی باید بگویم ...
من کتابهای زیادی در مورد حکومت پهلوی خوانده ام مثل خاطرات فرح که مجموعه ای از مصاحبه های او در خارج از کشور بعد از انقلاب است. یا کتاب خاطرات مادر فرح ، با عنوان دخترم فرح یا خاطرات اردشیرزاهدی و خاطرات شعبان جعفری ، خاطرات سفیر انگلستان ، انتونی پارسونز در زمان پهلوی با عنوان ظهور و سقوط کتاب پاسخ به تاریخ شاه ، و یا خاطرات اشرف و غیره ...اکثر این کتابها در خارج از کشور و بیشتر در امریکا نوشته و چاپ شده و بعدا در ایران ترجمه شده .
شاید بعضی ها به دلایل مختلف آنها را موثق ندانند ولی من با خواندن و مقایسه آنها با هم متوجه شدم امکان جعلی بودن آنها بسیار کم است چون بیشتر آنها صرفا بیان خاطرات روزمره و یا مهم زندگی این افراد است و از لابه لای آنها میتوان به نکات و موارد مهمی رسید ...
ولی آنچه از خواندن آنها فهمیدم ، این است که یکی از دلایل مهم ایجاد انقلاب در ایران و فرو پاشی حکومت پهلوی ، وابستگی ، سرسپردگی و اعتماد بیش از حد شاه و خاندانش به کشور های غربی خصوصا آمریکا بوده به طوری که حتی برای عزل و نصب وزیران و سفیران باید از آنها اجازه میگرفته و این خود سبب پایین آمدن اعتماد به نفس او و متزلزل شدن پایه های حکومت پهلوی شده است ...
خوشحال میشوم اگر دوستان کتابهای بهتر و موثقی از نویسندگان بی طرف میشناسند ، معرفی کنند .
چند روز پیش برای خرید سبزی رفته بودم سر خیابان ، در مغازه منتظر بودم تا مشتری قبلی خریدش تمام شود و شاهد گفت و گوی خریدار و فروشنده بودم ، فروشنده میگفت:« خدا رحمت کند شاه را با لباس مبدل بین مردم رفت و آمد میکرد تا با مشکلات آنها آشنا شود ولی این ها چی ؟ ... »
اگر ظاهرش را نمی دید ید گمان میکردیدطرف بادیگارد شاه یا رفیق گرمابه و گلستانش بوده که از کا رهای مخفیانه او هم خبر دارد .... طرف ازمن که انقلاب به دنیا آمده ام هم کم سن تر بود و ظاهرش هم نمیخورد اهل مطالعه تاریخ و سیاست باشد ...آقای خریدار هم دایم میگفت :« خدا بیامرزدش ...»
گفتم :« ما که بخیل نیستیم ، خدا همه رفتگان را بیامرزد حتی شاه شما را ، اگر اینقدر خوب بوده که شما میگویید دعا کنید با او محشور شوید ، ما هم دعا میکنیم با همان امامی محشور شویم که شما قبولش ندارید ، چون طبق آیات و روایات هر فردی با امام و رهبری که قبولش دارد محشور میشود..... ولی به شما پیشنهاد میکنم لااقل چند جلد کتاب از خاطرات خود خاندان پهلوی را بخوانید تا بفهمید شاه که بود و چه کرد .....اگر این را نشانه عقب افتادگی و امل بودن نمیدانید ... البته که هیچ کس منکر مشکلات الان و بی کفایتی خیلی از مسئولین نیست ....»
راستش را بخواهید ، همه اینها را در دلم گفتم ، چون اصلا حوصله بحث کردن با آدم های بی منطق را ندارم ، آن هم در خیابان و با افرادی که نمی شناسم ....
قبلا هم گفته بودم که من از ارتباط با دو دسته از آدم ها معذب میشوم یکی آدم های بی ادب و دوم آدم های منافق و دو رو ....
و اما خصوصیات آدم های دو رو ، وقتی با شما حرف میزنند ، با ادب و اهل تعریف حتی گاهی چاپلوس اند ولی در پشت سر به قول ما بیدگلی ها اهل صفحه گذاشتن هستند ...فقط دنبال عیب و نقاط منفی این و آن می گردند .. ، غیبت کردن برایشان تفریح است حتی پشت سر رفیق گرمابه و گلستان شان ....
شاید به ظاهر آدم های اهل علم و ادب و شعر و محافل ادبی باشند ولی بویی از ادب و اخلاق نبرده اند ... خدا نکند کسی مخالف عقیده و نظر آنها حرفی بزند حتما بی سواد و بی فرهنگ است ... اصولا هر کس از اخلاق و ایمان و خدا و پیغمبر بگوید در نظر آنها عقب افتاده و امل است ... جالب اینجاست که نسبت به همه موضوعات تخصصی یا عمومی هم نظر میدهند ....و گاهی نظراتشان را از زبان دیگری عنوان میکنند تا لو نروند ...
اگر میخواهید بیشتر در مورد خصوصیات آنها بدانید و نظر قران در مورد آنها را بخوانید ، و بفهمید جزء این دسته از آدم ها هستید یا نه ، با همین جمله « منافقین در قرآن »در اینترنت سرچ کنید ، به مطالب جالبی میرسید ...
احتمالا به خاطر خودشیفتگی زیادی که این دسته از آدم ها دارند قبول نمیکنند برای درمان پیش یک استاد اخلاق بروند ، ولی بهتر است با یک روانپزشک مشور ت کنند .
جمعه ای که گذشت تصمیم گرفتیم به باغ وحش برویم ...این پسر کوچولوی ما عاشق حیوانات ست ، اگر صبح تا شب پای برنامه های حیات وحش شبکه مستند بنشیند ، خسته نمیشود ...
گفتیم برویم باغ وحش تا از نزدیک حیوانهای مختلف را ببیند ، ای کاش می بودید و عکس العمل هایش را با دیدن حیوانات مختلف می دیدید ، از دیدن بعضی تعجب میکرد ، با دیدن شیر و ببر ترس را در چهره اش میشد دید ، با دیدن بعضی ذوق میکرد خلاصه کلی برایش جالب بود ...
دختر بزرگم حاضر نشد با ما بیاید و معتقد است دیدن حیوانات وحشی در قفس و اسارت اصلا لذتی ندارد ...
البته تا حدودی درست میگوید ، وقتی میبینی گرگ و پلنگ و ببر و شیر با آن همه انرژی و خوی وحشی گری کنج قفسی نشسته اند و مردم را نگاه میکنند یا دور قفس چند متری شان مدام در حال راه رفتن هستند و به نظر افسرده و یا روانی شده اند ، دلت برایشان میسوزد .
زبان بسته ها به گمانم بعد از چند سال ، دویدن وشکار کردن از یادشان برود و استعدادهایشان در نطفه خفه شود ....
تشابه عجیبی بین زندگی این حیوانها و بیشتر ما آدم ها هست این که تمام زندگی مان خلاصه شده در خوردن و خوابیدن و دور خودمان گشتن در قفسی که برای خودمان ساخته ایم و روحمان را در آن اسیر کرده ایم ، البته قفس ما با آنها یک فرقی دارد و آن هم وجود یک تبلت یا موبایل در آنجاست که هر روز ما را با اطلاعات نه چندان به درد بخوری بمباران میکند ....