من همیشه از ارتباط با دو دسته از آدم ها معذب میشوم ... یکی آدم های منافق و دورو و دوم افراد بی ادبی که عفت کلام ندارند ....
این مطلب ، پاسخ فردی ست که در مورد پست قبلی نظرات بی ادبانه ای داده بود و به دلیل این که برای خودم و خوانندگانم ارزش قائل هستم ، نظرش را درج نکردم ...
اول این که اگر در زندگی ام تنها به یک چیز افتخار کنم این است که دختر یک نانوا بوده ام و با نان حلال بزرگ شده ام و اگر این امر باعث سادگی ام شده است ، افتخاری مضاعف برایم خواهد بود .
دوم این که ساده من هستم یا کسانی که بدون هیچ سند و مدرکی هر خبری را از هر منبعی میشنوند و باور میکنند! .
سوم این که چگونه به خودتان جرأت میدهید به تمام زائران عراقی توهین کنید؟ یا چند عرب را دیده اید که به زنان ما تعرض کنند؟ ، اگر هم ارتباطی هست به قول همان منابع خبری که شما قبول دارید توافقی و به صورت صیغه است نه تجاوز و تعرض ...
همان طور که گفتم در بین تمام اقوام انسان فاسد هست ، پس شما که تما م زائران ایرانی را پاک میدانید ، بدانید که یکی از اقوام ما که مدیر کاروان عتبات است ، افرادی را میشناسد که فقط به قصد صیغه کردن دختران عراقی به این کشور سفر میکنند ...و حتی از قدیم زنان ایرانی بوده و هستند که برای کسب درآمد به سفر حج میروند ...
و آخر این که ای کاش اندکی به قبر و قیامت و حساب و کتاب اعتقاد داشتیم ...
ما دیروز از سفر مشهد برگشتیم ، مثل همیشه باصفا بود و شلوغ و بیشتر از همیشه پر بود از زایران عراقی ...عده ای ناراضی بودند از این موضوع ...
به نظر من ، مگر نه این است که ما به دنبال رونق صنعت گردشگری هستیم خب چه فرقی بین زایران عرب و توریست های اروپایی ست ، آنها هم خرید میکنند و در هتل ها اقامت میکنند ، خود من شاهد بودم که یکی از آنها نزدیک دو میلیون تومان زعفران از یک مغازه خرید کرد ...
در ثانی همانقدر که امام حسین و امام علی برای ما ایرانی هاست ، امام رضا هم برای شیعیان عراقی ست ، هر چند هنوز نسبت زایران ایرانی در عراق به عراقیهادر ایران خیلی بیشتر است .
سوم این که هر کس یک بار به سفر اربعین برود و لطف و محبت خالصانه عراقی ها را نسبت به زایران ایرانی ببیند نظرش در مورد آنها کلا عوض میشود ...البته در بین همه ملت ها هستند آدم های نا اهل و خلاف ولی این دلیل نمیشود که ما بی انصاف و قدر نشناس باشیم و همه را با یک چوب برانیم .
کمتر کسی هست که نام نیل آرمسترانگ را نشنیده باشد ، اولین و تنها کسی که توسط ناسا ، سازمان فضایی امریکا به کره ماه سفر کرده است ، حدود پنجاه سال پیش....
شما هم حتما مثل میلیونها نفر در دنیا این مطلب را شنیده اید ،
البته جدیدا برخی مراکز علمی این موضوع را دروغ محض عنوان کرده اند و اصلا امکان چنین سفری را محال دانسته اند .
همسرمن کارشناس سازمان فضایی ایران است ... یک ماه پیش چند کارشناس فضایی از کشور روسیه برای بستن قراردادی به ایران آمده بودند ، در رابطه با این موضوع از آنها سوال کرده بود ، آنها هم معتقد بودند ، این یک دروغ بزرگ است که امریکاییها و ناسا ساخته اند وخودشان هم باور کرده اند ... آنها معتقد بودند، به فرض شخصی را با موشک به کره ماه بفرستیم ولی امکان بازگشت او از نظر علمی و عملی اصلا وجود ندارد ...چون دوباره نیاز به یک پرتابگر و موشک قوی دیگری هست که از روی کره ماه این کار را انجام دهد... در ثانی چرا بعد از پنجاه سال با وجود این همه پیشرفت در علوم فضایی دوباره نتوانسته اند شخص دیگری را بفرستند ...
و این را فقط یک شوی تبلیغاتی -رسانه ای میدانند که مردم دنیا را با آن گول زدند ....
این مطلب را برای کسانی نوشتم که معتقدند نباید اخبار داخلی را گوش کنند چون دروغ میگویند و فقط گوششان به خبر های« بی بی سی »و «سی ان ان» و اخبار شبکه های فارسی زبان آن طرف آبی است .
ما یک فامیل دور دار یم که هر وقت پای صحبت هایش می نشینی تمام غم و غصه های دنیا جلوی چشمت می آید .
از همه چیز و همه کس می نالد ، وقتی از سیاست صحبت میکند ، عمرا بفهمی کدام طرفی ست ، به همه بد و بیراه میگوید و از همه انتقاد میکند به طوری که طرفش گیج میشود و نمیداند با چه منطقی باید جوابش را بدهد ...
آدم به ظاهر معتقدی ست ، اهل نماز و روزه است ولی همیشه تندترین انتقاد هایش نسبت به دین و دین داری ست .
دایم به حال آدم های اخلاق مداری که دین ندارند غبطه میخورد ... معتقد است نه تنها دین ، هیچدردی از مردم دوا نکرده که اخلاقشان را هم بدتر کرده ...
یکی نیست به او بگوید ،اگر واقعا به این ها که میگویی اعتقاد داری ، پس چرا خودت مظاهر دینی را کنار نمیگذاری ، چرا اهل نماز و روزه هستی ، مگر مجبوری این قدر خودت را زجر بدهی.
همیشه نقاط ضعف و منفی همه چیز و همه کس را میبیند ... از بهترین آدمی که می شناسد میگردد و عیبش را پیدا می کند... فحش دادن و بد و بیراه گفتن هم که عادتش شده و همه میدانند ...
زندگی به ظاهر خوبی دارد ...درآمد خوب ...ریخت و پاش زیاد .... دایم به مسافرت میرود ... ولی همیشه ناراضی ست ...
می گوید دست به هر کاری میزند دچار مشکل میشود و هر کس به تورش میخورد کلاه بردار از آب در می آید .
من خودم به قانون جذب بسیار معتقدم و دوست دارم به او بگویم این همه مشکلات ریز و درشتی که در زندگی ات داری نتیحه این همه بد بینی و حسرت خوردن های الکی تو ست .
خدا رحمت کند پدرم را ،اگر فقط برای یک چیز به بهشت برود برای شکر کردن های بی بهانه اش است ، به همه چیز خوب نگاه میکرد ، بدترین حوادثی که در زندگی اش می افتاد ، می گفت حتما خیری در آن هست ....با همه جور آدمی رفت و آمد میکرد و میگشت کوچکترین خوبی و نقطه مثبتی در او پیدا کند تا دلیل ارتباطش باشد حتی اگر همه از او بد میگفتند .
امروز مردم کمتر اینگونه اند و دایم از همه چیز و همه کس شاکی اند مثلا تا میتوانند ولخرجی و اسراف میکنند ولی از گرانی می نالند ... آدم نمیداند کدام حرفشان را قبول کند درست مثل این فامیل دور ما ...
اوضاع گل و بلبل یا بهتر است بگویم شیر تو شیر که میگویند وضعیت الان جامعه ماست .هیچ کس خودش را مسئول هیچ چیز نمیداند...
رئیس جمهورو اعضای دولتش که نمی دانند باید چه کنند و دایم میگویند باید فلان کار بشود ، انگار نه انگار که مسئولیتی دارند و جالب تر این که همه مشکلات را به گردن دشمنان خارجی و یا مخالفان داخلی می اندازند ، یکی نیست به آنها بگوید پس شما چه کاره اید؟!
پس چه فرقی ست بین آن پیرمرد روستایی بیل به دست بی سواد و شمای باسواد سیاست مدار دنیا دیده خارج رفته پر مدعا ...
نمایندگان هم که اگر از دم بروند در منزل بخوابند به گمانم کارها بهتر انجام میشود و مردم تکلیفشان را بهتر میفهمند ...
عامه مردم هم که کلا نمی خواهندهیچ وقت مسئولیت هیچ چیزی را به عهده بگیرند ...
و از همه جالب تر این که عده ای هم دیواری کوتاه تر از رهبری پیدا نکرده اند و هر جا کم می آورند ، توپ را در زمین او می اندازند. ...درست است که رهبری مسئولیت های زیادی دارد ولی اگر قرار است مسئول همه چیزو همه کار باشد ، دیگر چه نیازی به وزیر و وکیل و نماینده و رئیس جمهور و ....
هر جا که مستقیم وارد میشود می گویند دیکتاتور است ، هر جا که وارد نمیشود میگویند ضعیف است ، اگر هم توصیه و نصیحتی کند و راه را نشان دهد ، هیچ کس توجه نمیکند ...
مردم باید مسئولیت انتخاب هایشان را بر عهده بگیرند ، نه این که دایم دنبال مقصر باشند ، بالاخره هر نظام و حکومت و کشوری برای خودش قوانین و محدودیت ها یی دارد و نمی توان باری به هر جهت زندگی کرد ....
گیرم رهبری برکنار شد ، حکومت تغییر کرد ، نظام اسلامی برچیده شد ، هر چه امریکا و اسرایل زور گو خواستند انجام شد ، به نظر من حقیر و بی سواد نه، به قول« آقای زیبا کلام » که محبوب خیلی از روشنفکران است ، تازه کشورمان میشود مثل افغانستان فعلی ...
پس بهتر است کمی بیشتر تاریخ بخوانیم ، رهبر اگر امام علی عادل ، معصوم ،شجاع و عالم دهر هم باشد ولی یارانش کار آمد نباشند و از او پیروی نکنند ، قران ها بر سر نیزه میرود ، خوارج سر بر می آورند ، معاویه سیاس و مکار صلح را تحمیل میکند و مقدمات کربلا فراهم میشود ...
خب به سلامتی جام جهانی هم تمام شد و میلیونها آدمی که ساعت ها و روز هاسر کار بودند و نشستند تا ببینند که جام در دست چه کسانی آرام میگیرد ، خیالشان راحت شد و رفتند سر زندگی شان .
بعضی ها از نتیجه کار خوشحال شدند ، برخی ناراحت ، عده ای عصبانی ، عده ای متعجب و بعضی افسوس خوردند از فرصت هایی که از دست دادند ...
... فوتبال نمونه ی کوچکی از زندگی ما آدم هاست ، تلاش ما در این دنیا برای کسب چیزی که شاید این همه هم ارزش نداشته باشد ...
و تنها سعی و تلاش مهم است نه نتیجه ، همان طور که تیم ما باخت ولی عملکردش قابل تحسین بود و کرواسی تا لحظه اخر جنگید و دوم شد ولی افسوس خورد بر فرصت هایی که از دست داد .
جایی خواندم که شاید بیشترین بازیکنان تیم فرانسه افریقایی بودند و این نشان میدهد که فرصت برای پیشرفت در فرانسه برای همه یکسان ست نه مثل ایران که بعد ازسالها هنوز افغانها که در دین و زبان و فرهنگ با ما مشترک اند ، به چشم دیگری دیده میشوند ...
و درس دیگری که از فوتبال گرفتم این است که نقش داور در زمین مثل رهبر است ،اگر چه بازی نمیکند و دخالتی در آن ندارد ولی حرف آخر را میزند و باید همه از او تبعیت کنند هر چند شاید بعضی مواقع اشتباه هم بکند ، چون در غیر این صورت انسجام تیم از بین میرود .
همه ما قبول داریم که باید کودکان و نوجوانان خود را نسبت به مسایل جنسی آگاهی بدهیم ولی آیا در هر سنی و قبل از این که برایشان سؤالی در این زمینه ایجاد شود ، کار درستی هست که ذهن پاک و بی آلایش آنها را در گیر این مسایل کنیم ،؟
قدیم ها مادر ها و پدر ها خیلی مراقب رفتار شان بودند .... مثلا درلباس پوشیدن ، بسیار حجب و حیا داشتند ،مادر ها مقابل پسر جوانشان گاهی روسری سر میکردند و لباس پوشیده ،بلند و گشاد می پوشیدند .... همین طور دختر ها مقابل پدر و سایر محارمشان ...
مسأله محرم و نامحرم در همان سن کودکی برای بچه ها توجیه شده بود... از شوخی های رفتاری و حتی گفتاری نامناسب پرهیز میکردند ...
...مادر ها حاضر نبودن به هر قیمتی به بهانه کار و خرید و تحصیل ، بچه هایشان را به مهد کودک و یا دوست و اقوام بسپرند مگر آشنایان بسیار مطمئن و نزدیک ....
خانواده ها به خودشان اجازه نمی دادند هر فیلم و عکسی را به بچه ها نشان دهند ....نه مثل الان با این فضای مجازی بی در و پیکر ....
و معمولا جوان ها در سن بسیار کم ، به قول معروف چشم و گوش بسته ، ازدواج میکردند و همه چیز سیر طبیعی و غریزی خودش را طی میکرد ....ازدواج کردن آسان بود و این همه سنگ جلوی پای جوان ها نمی انداختند ...
خلاصه این که در عمل و نه در زبان به بچه ها می آموختند که هر کس حریمی دارد و باید خط قرمزهای جسمش را رعایت کند .
قبول دارید که همه چیز در گذشته زیباتر و درست تر بوده ؟ سبک زندگی مردم ، معماری ، لباس ها ، غذا ها ، رفتارها و ....
ای کاش زمان دکمه بازگشت داشت .
البته که همیشه و در همه دورانها انسانهای نا اهل و حیوان صفتی بوده اند که از این غریزه خدادادی سو ءاستفاده میکردند ولی این دلیل کافی برای دادن یک سری اطلاعات زودتر از سن کودک به او نیست و مطمئنا تضمینی برای رفع سوءاستفاده کنندگان نخواهد بود .
هر چند همه میدانیم که در هر معضلی ، پیشگیری بهتر از درمان است ، ولی درست و به جا ، نه شتابزده و توسط هرفرد به ظاهر دلسوزی .
با طناب پوسیده به چاه رفتن ..
توبه گرگ مرگ است ...
قوز بالای قوز ...
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی ...
خود کرده را تدبیر نیست...
هر که نان از عمل خویش خورد منت حاتم طایی نبرد ...
آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب ...
با دم شیر بازی کردن ...
هر که بامش بیش برفش بیشتر ...
توانا بود هر که دانا بود ...
از چاله درآمدن به چاه افتادن ...
جوجه را آخر پاییز میشمرند...
هر که خربزه میخوره ، پای لرزش هم میشینه ...
آنکس که حساب پاک است از محاسبه چه باک است ....
طلا چه منتش به خاکه ...
سنگ بزرگ علامت نزدن است ...
یک نادان سنگی را به چاه می اندازد ، صد عاقل نمی توانند در بیاورند ....
شتر سواری دولا دولا نمی شه..
خلاصه نمی دانم چرا هر چه ضرب المثل که به ذهن ناقص من میرسد در قضیه برجام مصداق پیدا میکند ...
شاید بتوان خود،« برجام » را به عنوان یک ضرب المثل جدید در ادبیات استفاده کرد ...
البته ناگفته نماند که این جریان برجام و فرجامش قرابت زیادی هم با داستان حکمیت و ابو موسی اشعری دارد ...
باید اعتراف کنم که هیچ وقت نتوانستم این قشراجتماع یعنی فوتبال دوستان دو آتیشه را درک کنم ... چون هنوز نفهمیده ام تماشای فوتبال چه سودی دارد و دیدنش چه دردی از آدم دوا میکند...مخصوصا تماشای بازی دو تیم خارجی ..
گاهی دچار تناقض های عجیبی میشوم ...اول این که طرف دایم از مشکلات اقتصادی میگوید و این که وقت سر خاروندن ندارد و اعصاب برایش نمانده ولی ساعتها پای تلویزیون مشغول تماشای فوتبال است!!! .... شاید این کار باعث تمدد اعصابشان میشود !!
این که طرف معتقد است کالا های خارجی میخرد چون کیفیت بهتری دارد ولی وقتی تیم ایران با قویترین تیم فوتبال جهان مسابقه دارد تا لحظه آخر ، تیم کشورش را حمایت و تشویق میکند ... با وجودی که میداند حتما میبازد و بردش هم دردی دوا نمی کند ، در حالی که حمایت از تولیدات هر چند بی کیفیت ایرانی خیلی از مشکلات ما را حل میکند ...
و این که وقتی هزاران نفر با هزینه های میلیونی برای تماشای بازی ها ی جام جهانی به روسیه میروند هیچ کس نگران خروج میلیاردی ارز از کشور و کمک به فقیران و بی خانمانها نیست ولی وقتی مردم برای سفر حج یا کربلا میروند همه به یاد محرومین جامعه می افتند!! ....
و مهمتر از همه این که گروه مرگ ، گروه ایران ، مراکش ، پرتقال و اسپانیاست یا گروه امریکا ، اسراییل ، عربستان و یمن ...؟
اگر پسر جوان شما علاقه به پوشیدن شلوارهای پاره پوره با خشتکی آویزان دارد ...
یا دختر شما وقتی شال سرمیکند یک وجب از جلو و یک وجب از پشت موهایش و گوشهایش از دو طرف بیرون زده .....
یا دوست شما دچار بحران هویت شده و عاشق مهاجرت و زندگی در هر کشوری به جز ایران است...
یا مثل من آرزوی تسلط داشتن به یک زبان خارجی ترجیحا انگلیسی و یا فرانسه را دارید ...
یا پدر و مادری هستید که دوست دارید فرزندتان برای ادامه تحصیل به خارج از کشور و خصوصا امریکا و یا فرانسه برود ....
یا از جمله آدم هایی هستید که وقتی از شما در مورد مسایل اعتقادی تان می پرسند هیچ جوابی ندارید و معمولا از چنین موقعیت هایی فرار میکنید ....
اگر فکر میکنید در این زمانه دینداری خیلی سخته یا اصلا دین دار بودن لزومی نداره یا این که آدم های بی دین و کشورهای غیر مسلمان خیلی زندگی بهتر ، پیشرفته تر و اخلاقی تری دارند ....
یا از هر چه بوی سیاست بدهد حالتان به هم میخورد و ترجیح میدهید در هیچ بحث سیاسی شرکت نکنید ...
پیشنهاد میکنم این کتاب را بخوانید ...،،«خاطرات سفیر»
مطمئنا جواب خیلی از سوالات خود را میگیرید و مثل من از خواندن آن لذت میبرید ، آنقدر برای من جذاب بود که در عرض دو روز آن را تمام کردم ...