بابت این که مجبورم پاسخ بعضی از نظر ات را در قالب پست جداگانه بیاورم عذر خواهی میکنم ...چون آدرسی نداده اند تا پاسخشان را شخصا بفرستم و به دلیل اینکه نام برخی از اشخاص برده میشود معذورم از درج نظراتشان ... ولی برای رفع سوء تفاهم ناچارم پاسخ دهم .
و اما بعد، جناب آقای «ح _ س » شما اشتباه میکنید و فردی که در پست قبلی نظرات بی ربطی دادند ، خودشان را معرفی کرده بودند ولی درست ندیدم نامشان را ذکر کنم .... و فردی که شما نام بردید هر وقت نظر و انتقادی داشته اند با کمال ادب و شجاعت خودشان را معرفی کرده اند ،میتوانید بخش نظرات را نگاهی بیندازید...
شاید بهتر است از ایشان بابت سو ء ظن تان عذر خواهی کنید .
قبول کنید ما آدم ها گاهی زود قضاوت میکنیم و بیشتر قضاوتهایمان اشتباه است ..
سرزنش کردن دیگران ، غیبت کردن و قضاوت های نادرست چیزهایی ست که ما را بدبخت میکند ...
در پست قبلی خانم یا آقای نه چندان محترمی نظراتی دادند مبنی بر این که با وجود بودن برخی افراد در فک و فامیل ما ، بنده نباید دیگر حرف از خدا و پیغمبر بزنم و متأسفانه نام چند نفر از آنها را برده بودند .... و چون آدرس و نشانه ای ندادند مجبور شدم در همین جا پاسخشان را بدهم ...
اول این که رفتار و عمل اشتباه آنها اصلا به من و شما ارتباطی ندارد و شما هم اگر خیلی دلسوز هستید عیبهایشان را به خودشان بگویید نه پشت سرشان و هیچ علاقه ای هم به خواندن ادامه نظرات شما در این مورد ندارم که گفته بودید بقیه اش را بعدا میگویید ، بنابراین وقت خودتان و من را نگیرید .
دوم این که اصلا مجبور نیستید مطالب مرا بخوانید اگر اذیت میشوید ،بهتر است به جای آن ، جوک و لطیفه بخوانید تا کمی شاد شوید و کمتر حرص بخورید شاید دیر تر پیر شوید ...
خدا حفظشان کند ، استادی داشتیم که میگفت:« حرف درست را از هر فردی بپذیرید هر چند اگر خودش عمل نکند درست مانند فردی که چراغی به دست گرفته و راه را روشن میکند حتی اگر خودش کور باشد و مسیر را نبیند»… ، نمیدانم چه ربطی داشت ولی خودتان ربطش را پیدا کنید .
و در آخر باید بگویم در عجب ماندم از این همه تأ ثیر و نفوذ کلامم که دقیقا این فرد بر خلاف توصیه من رفتار و عمل کرد .. .«که گفتم دیگران را منع و سرزنش نکنیم ».
من از آن دسته از آدم هایی هستم که هر وقت حرف یا عملی انجام دهم که مستقیم یا غیر مستقیم ، کسی را منع کنم ، مادی یا معنوی ، ظاهری یا باطنی ، بی برو برگشت ، به سرم می آید ...
برای نمونه هر وقت فردی را می دیدم که ارتودنسی کرده و مجبور است مدت طولانی در داخل دهانش این همه سیم را تحمل کند با خودم میگفتم عجب آدم هایی پیدا میشوند ، خب دندان هایتان کج و معوج باشد بهتر از این همه زحمت نیست ، من که حاضر نیستم برای زیبا شدن این همه دردسر بکشم ....
تا این که مدتی پیش برای انجام دندانپزشکی ، از دندانهایم عکس کلی گرفتم و مشخص شد یکی از دندان های نیشم که به شدت پوسیده دندان شیری ست و دندان دائمی آن در لثه نهفته است و پزشک گفت بهتر است این دندان شیری را بکشی تا آن دندان نهفته بیرون بیایدو چون کج است ، با ارتودنسی سر جایش می آوریم !!!!
....فکرش را بکنید در چهل سالگی تازه دندان شیری تان بیفتد و دندان در بیاورید! ، آن هم من ، که تمام دندان های عقلم قبل از بیست سالگی در آمده بود .... عجب ماندم در کار خدا ...
همه اینها یک طرف ، قضیه ارتودنسی هم یک طرف ...حالا مانده ام به این مجازات منع کردنم تن بدهم یا بی خیال دندانم شوم و سعی کنم کمتر بخندم تا جای خالی دندانم دیده نشود ...
یاد این حدیث امام جعفر صادق افتادم که فرمودند :« اگر کسی را به خاطر عملی ، سرزنش کنید ، از این دنیا نمی روید مگر این که خودتان به آن گرفتار شوید ».
پرفسور « الکساندر دوگین » نظریه پرداز ، نویسنده و استراتژیست روسی میگوید :
«پیاده روی اربعین نشانه ای مهم از آمادگی برای یک تحول معنوی جهانی و آخر الزمانی است . من به عنوان یک مسیحی ارتدوکس با رویکرد آخرالزمانی انقلاب اسلامی که خود را آماده گر برای ظهور مسیح و مهدی می داند ، موافقم و امیدوارم با آن حادثه عظیم که پیروان همه ادیان منتظر آن هستند ، فاصله زیادی نداشته باشیم.
ما و همه کسانی که در جستجوی عدالت و معنویت در دنیای ظلمت و ستم زده مدرن هستیم باید با همدیگر متحد شویم و این پیاده روی جلوه ای از این اتحاد است »
فرانسیس فوکویاما » نظریه پرداز و فیلسوف و پژوهشگر امریکایی ژاپنی اصل در کتاب معروفش « پایان تاریخ » مینویسد :
« شیعه پرنده ای ست که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست ، پرنده ای که دو بال دارد ، یک بال سبز و یک بال سرخ ، بال سبز این پرنده همان مهدویت و عدالت خواهی اوست و بال سرخ شیعه ، شهادت طلبی است که ریشه در کربلا دارد ، که شیعه را فنا ناپذیر کرده است .
این پرنده زرهی به نام ولایت پذیری برتن دارد که آنها را شکست ناپذیر کرده است »
درد اینجاست که دیگران حتی دشمنانمان فهمیدند ولی هنوز بعضی از ما نمیخواهیم قبول کنیم ...
اگر صد ها نمونه از این مطالب هم برای عده ای گفته ویا نوشته شود ، تأثیری در آنها نمی کند ، این همان تعصب و جهالت کوری است که سال شصت و یک باعث شد سر امام و یارانش بر سر نی رود و خاندانش به اسارت ....که اگر دوباره امامی ظهور کند عده ای راه خودشان را خواهند رفت از همان ها که مدعی انتظار هستند مانند سی هزار نفری که نامه نوشتند ولی بعد پشت امام را خالی کردند .
سال پیش که به عتبات مشرف شدیم ، همسفری داشتیم عتیقه فروش ، با کلاس ، میلیاردر ، دنیا دیده و با تجربه ،... به قول خودش نصف دنیا را به سبب شغلش گشته بود ....
شاید برای بعضی ها آمدن این جور آدم ها به سفرهای زیارتی تعجب آور باشد...
یک بار که با او در هتل مشغول صحبت شدیم ، ...میگفت ،:« تعجب میکنم وقتی بعضی از مردم میگویند چرا به سفر حج یا عتبات میروید و پولتان را به جیب عرب ها میریزید ، این پولی که ما خرج میکنیم خرج سفر و هزینه خوراک و اقامت ماست ، به هر کشور دیگری هم برویم همین است و تازه به نظر من در مقایسه با سفر به کشور های دیگر ، خیلی قیمت این سفر ها منصفانه است ...»
البته که یکی با رفتن به اروپا و کنار دریا و لمیدن در هتل ،عشق و حال میکند ...دیگری با سفر به کربلا و پای پیاده و دعا خواندن و زیارت کردن ... اگر آنها ، ما را کم عقل میدا نند ، ما هم آنها را کم عقل میدانیم ...
درست خاطرم هست وقتی که از سفر برمیگشتیم و در صف طولانی گیت هواپیما منتظر مهر پاسپورت مان بودیم ، در کنار صف ما یک صف طولانی از مسافران ترکیه هم بودند ، همسفران ما آن موقع شب ، حدود دو نیمه شب ، خندان در حال خوش و بش کردن بودند ، انگار همه با هم فامیل و دوست بودیم ولی صف کناری ، همه اخمو و ناراحت ، ساکت و آرام ....شاید هم کلاسشان اجازه نمیداد خیلی راحت باشند ....شاید هم خسته شده بودند از سفر تفریحی شان ...
در دوران دانشجویی هر وقت درس جامعه شناسی داشتیم ، معمولا یکی از دانشجویان موضوعی را به صورت کنفرانس ارائه میداد ....
یکبار خاطرم نیست عنوان کنفرانس چه بود ولی ارائه کننده در پایان به این نتیجه رسید که همیشه حق با کشور های قدرتمندتر است و این طبیعی ست که کشور های پیشرفته ، کشورهای جهان سوم را استعمار و چپاول کنند .... من با عصبانیت گفتم این که میگویید همان قانون جنگل ست همان قانون تنازع برای بقا ... عده ای موافق بودند و بعضی مخالف ....
ولی الان میبینم واقعا در دنیا قانون جنگل حاکم است ، همین چند سال پیش بود که هزاران آدم بیگناه در مراسم حج بر اثر بی مبالاتی وهابی های سعودی کشته شدند ، یا سالهاست که کودکان و زنان مظلوم یمن زیر بمباران ارتش ال سعود کشته میشوند ، دنیا این همه داد و فریاد نکرد که یک نویسنده عربستانی به دست خودشان کشته شده ... این وسط نمیدانم چرا آمریکا و ترکیه شده اند کاسه داغ تر از آش ....
و عجیب تر آن که همان کسانی که مسئول همه کشتارها در گوشه و کنار دنیا هستند، مدافع حقوق بشر و حق به جانب شده اند و دیگران را مجبور به امضای قراردادهای صوری و دروغینی نظیر FATF میکنند ...
هر روز که حال خودم و پسرم و هوا مساعد باشد ، پسرکم را برای بازی به پارک میبرم ..... هر موقع از روز که باشد ، فرقی نمیکند . خوشبختانه در این مدت تقریبا بیست سالی که در تهران زندگی میکنم البته به انضمام سالها ی تحصیلم ،خدا رو شکر شاهد هیچ نوع نا امنی و مزاحمتی نبوده ام تااین موضوع مانع بیرون رفتنم از خانه شود حتی گاهی شب های تابستان ، ساعت یازده دوازده شب ، با خیال راحت به همراه خانواده برای شبگردی به پارک میرویم ....
بگذریم ...هر وقت به پارک میروم پیر مردهای بازنشسته زیادی را میبینم که کنار هم مینشینند و با هم به قول ما بیدگلی ها اختلاط میکنند ...از هر دری صحبت میکنند ...از گرانی ، از سیاست ، از بیماریهایشان و غیره ...چند روز پیش گوشم را تیز کردم تا کمی استراق سمع کنم .... همان بحث های داغ ولی بی سرو ته سیاسی و اقتصادی ....
دوست داشتم جلو میرفتم و به آنها میگفتم خیلی خوب است که در این سن اینقدر مسایل کشور برایتان مهم است ولی خدا وکیلی این نظرات کارشناسانه ای که میدهید به چه درد میخورد؟ اصلا چه کسی میشنود ؟... گپ و گفت و ارتباطات اجتماعی برای شما خیلی خوب و مفید است ولی ای کاش در مورد موضوعات به درد خور و با ارزش با هم صحبت میکردید ، در مورد این مسائل امثال ما که فکر میکنیم خیلی دیر پیر میشویم و قدرجوانی مان را نمیدانیم باید صحبت کنیم ...
نه شما که ، ببخشید، پایتان لب گور است ، الهی صد و بیست سال عمر باعزت کنید ولی بهتر نیست الان بروید کمی با خودتان خلوت کنید ، کمی هم به فکر قبر و قیامت و زندگی ابدی تان باشید ...
این مطلب را قبلا هم نوشته بودم ولی دوست داشتم دوباره بنویسم ...
دوستی به کنایه میگفت :چند سالی ست که سفر اربعین را مد کرده اند ،چرا قبلا این همه تبلیغ نمی شد ، اینها همه بازیهای سیاسی ست .... می خواهند از مردم پول بگیرند ، راحت ترین راه را انتخاب کرده اند ، مردم ما هم احساساتی ، زود جو گیر میشوند ....
خدا رحمت کند پدر بزرگ مرا ، بیش از نود سال عمر کرد ...زمان احمد شاه قاجار را هم به یاد داشت .....برای خودش کتاب تاریخ بود .....خیلی از جر یانات تاریخ معاصر را که ما در کتابها می خواندیم ،او دیده بود و برای ما تعریف میکرد ....
چندین بار به زیارت کربلا مشرف شده بود ...قبل از انقلاب ، قبل از حکومت خفقان صدام ، با کاروان اسب و شتر ، میگفت مسافرتشان چندین ماه طول میکشید ...یکبار سفرشان مصادف شده بود با ایام اربعین .....تعریف میکرد از نجف تا کربلا در کنار جاده پر از دیگهای غذای نذری بود و مردم عراق خودشان بسیار مقید به زیارت اربعین با پای پیاده بوده اند ، به طوری که شهر ها خالی از سکنه میشد ، و هر کس به اندازه توانش در این راه خرج میکرد .....درست همین که امروز میبینیم ...
ولی ظاهرا در زمان صدام از ترس حکومت این قضیه کمرنگ شده بود ...
من که هنوز توفیق نداشتم به این سفر بروم ولی آنها که رفته اند ،میگویند هیچ چیز زیباتر از صحنه های دوستی و معاشرت مسلمانان و حتی غیر مسلمانان کشور های مختلف نیست ، و پذیرایی خالصانه مردم عراق از آنها ، این همان چیزی ست که امام زمان برای ظهورش احتیاج دارد .
پس اجازه دهید یاوه گویان هر چه میخواهند بگویند ...
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست
وین چه شمعی ست که جانهاهمه پروانه اوست
هر کجا می نگرم رنگ رخش جلوه گر ست
هر کجا می گذرم جلوه مستانه اوست
هر کسی میل سوی کرب و بلایش دارد
من چه دانم که چه سری به در خانه اوست
دیروز مدرسه دختر بزرگم ،جلسه بود...
مطابق معمول صحبت های مدیر شامل سه بخش بود ، اول تعریف از خودش ، مدرسه و مدیریتش ، دوم انتقاد از رفتارهای دانش آموزان و تربیت غلط مادران و سوم برآورد هزینه ها ....
دربین صحبت هایش به غیبت نکردن دانش آموز در هر شرایطی اشاره کرد و گفت بیمارشدن ممنوع ، مادر نباید بیمار شود ، مهمانی رفتن ومهمانی دادن ممنوع... مسافرت رفتن ممنوع....فقط درس درس و درس ....
خونم به جوش آمده بود مثل آتشفشانی بودم که هر لحظه آماده فوران بود ....که بالاخره فوران کردم .....
گفتم ما قبول داریم که شما بسیار دلسوزید ولی به نظر من مهمتر از درس و مشقی که بچه ها در کتابهایشان آمده ، درس و مشق و مهارتهایی ست که باید در زندگی بیاموزند و در شرایط حساس به کار بگیرند ....دختری که در این سن مادرش بیمار شود و نتواند از عهده کارهای خانه بر آید، اگر تمام نمراتش بیست هم باشد چه فایده ای دارد ....مگر میتوانیم از بیمار شدن ، آن هم در این فصل جلوگیری کنیم .
....من به شخصه در تمام مراحل تحصیلم شاگرد اول بودم ولی شاید نود درصد مطالبی که در دوران تحصیلم خواندم به دردم نخورد و الان میفهمم برای یک دختر نقش مادری و همسری مهمترین مساله زندگی اش است ...شاید باور نکنید ولی دیده ام دخترانی که فوق لیسانس دارند ولی هنوز نمیتوانند جارو برقی بکشند یا لباسشان را بشویند ....دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه شریف را میشناختم که نمیدانست فرق کشور روسیه با سوریه چیست !!! ذهنش فقط پر بود از یک سری فرمول ...
آدم های تحصیل کرده ای را میشناسم که اصلا آداب معاشرت بلد نیستند ... آمار طلاق در بین تحصیل کرده ها هم که معزلی ست ....اینها به واسطه داشتن مدیران و معلمانی با طرز فکر شما ست ......البته این جمله آخر را در دلم گفتم .....
این که چقدر این خانم مدیر محترم از دست من ناراحت و عصبانی شد بماند ولی شاید اوضاع مملکت ما به واسطه داشتن مدیرانی با این نوع دیدگاه و طرز فکر به این حال و روز افتاده است !!!
از هر چه بگذریم سخن دوست خوشتر است.
امسال توفیق حاصل شد دهه اول محرم را در بیدگل باشم و خاطرات کودکی ام در ایام محرم را مرور کنم ....شب عاشورا و شام غریبان درصحن امامزاده قاسم به همراه بیشتر افراد خانواده بودیم و چه خوش گذشت...
مردم در گوشه و کنار حیاط دور هم نشسته بودند، مشغول دعا و زیار ت ، نذری دادن و گرفتن و منتظر آمدن دسته و هیآت....
به یاد این حدیث افتادم «چشمی که بر مصائب اهل بیت گریان شود در قیامت گریان نخواهد بود » ، بلکه شاید در این دنیا هم اسباب نشاط روحی و فرح معنوی ما باشد ...
البته که اشک و گریه سودش فقط برای خود ماست که شهادت آرزوی مردان خداست ... ولی گریه بر مظلومیت شریف ترین و مقدس ترین و پاک ترین انسان های تاریخ که توسط شقی ترین همکیشانشان به شهادت رسیدند به دلیل لقمه های حرامی که خورده بودند شاید راه را برایمان روشن کند ....و باعث شود دوباره تکرار نشود...
وقتی این تجمعات و همدلی و شور و نشاط مردم ، مخصوصا جوانها را در ایام محرم میبینم به یاد این سخن معروف حضرت امام می افتم که «این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته » و شاید به همین دلیل خانم زینب ، جز زیبایی در عاشورا ندیدند و در زیارت عاشورا وقتی به سجده میرویم چندین بار خداوند را به سبب این مصیبت عظیم شکر میکنیم ...
صفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
این درسی بود که در دهه محرم امسال از پای درس استاد پناهیان آموختم ... اگردو ست دارید روضه های متفاوتی بشنوید به سایت «بیان معنوی» سری بزنید ...