همه پدر ها و مادر ها معتقدند بچه ها هر چقدر که بزرگ میشوند مشکلاتشان هم بیشتر و بزرگتر میشود ....همین طور افکار و سؤالاتشان پیچیده تر و سخت تر ....
چند روز پیش،دختر بزرگم پرسید مگر نه اینکه اسلام کاملترین دین است و برای تمام مشکلات انسان راه حل ارایه داده پس چرا بدبخت ترین کشورها و انسانها مسلمانها هستند؟ ... و چرا آنها که مسلمان نیستند بسیار پیشرفته تر و در رفاه و آسایش بیشتری نسبت به ما هستند ....؟
گفتم :جواب این سوال خیلی سخت است ....
این که ما به دستورات دینمان به خوبی،عمل نمی کنیم و غالبا انسانهای تنبل و تن پروری شده ایم ولی آنها بهتر و جامع تر عمل میکنند و تلاش و کوشش و بر نامه ریزی در زندگی شان خیلی مهم است بماند ....
این که یک زمانی کشورهای مسلمان مهد علم و دانش،بود و دانشمندان ما و کتابهایشان مرجع بسیاری از علوم در دنیا بودند ،بماند ...
این که ما کلا خود کم بین هستیم به طوری که حتی در علوم نظری و انسانی با وجودی که خودمان دارای منابع با ارزشی هستیم ولی از منابع غرب استفاده میکنیم در حالی که در برخی از دانشگاههای آنها از بسیاری از منابع ما استفاده میکنند بماند ...
این که بسیاری از آن کشورها ی به ظاهر پیشرفته با استثمار و استعمار مانع پیشرفت ما شده اند ، بماند ....
همه اینها درست ولی حرف من این است که چقدر این تکنولوژی و پیشرفت های علمی سبب آرامش انسان شده و در حقیقت به هدف از خلقت ما کمک کرده ، آیا اصلا این اختراعات و اکتشافات سبب پیشرفت انسانیت ما شده یا روز به روز بشر را از خودش دور تر و بی ایمان تر و سرگردان تر کرده ؟ روابط انسانها را سردتر و دلهایشان را سخت تر .....
اگر اینها پیشرفت است چرا آمار طلاق ، خودکشی، بی اخلاقی ، قتل ، اعتیاد ،فرقه های ضاله مثل شیطان پرستی در همان کشور های به ظاهر پیشرفته بیداد میکند ؟
بیچاره دخترم ! فکر کنم نه تنها جواب سؤالش را نگرفت بلکه سؤالات بیشتری هم برایش ایجاد شد .
، پیشتر ها ، اکثر مردها ، از صبح تا شب کار میکرد ند تا شکم چندین سر عایله را سیر کنند ، نه حال و حوصله بحث سیاسی داشتند نه وقت اعتراض و آشوب ، زن ها هم مشغول بچه داری .
مثل حالا نبو د؟ هر کسی یکی دو بچه دارد ، در ناز و نعمت ، مدارس غیر انتفاعی ....هر سال جشن تولد های آن چنانی ... لباسهای این چنانی ... مهمانیهای خانوادگی در رستوران .... غذا جز چلو کباب و جوجه و پیتزا و انواع دسر و پیش غذا معنا ندارد ....
از جهیزیه و پاتختی و مراسم عروسی و چند دست لباس پو شیدن ها هم نگویم بهتر است .....همه هم می نالند از گرانی !!!!
این که میگویم در مورد قشر متوسط جامعه و تقریبا اکثریت است ، آنچه من دربیشتر اطرافیانم میبینم نه قشر زیر خط فقر نه پولدارهای بی حساب و کتاب .......
همه میدانیم وضعیت گل و بلبل نیست و لی نباید طوری عمل کنیم که یک عده بی سر و پای وطن فروش ضد انقلاب پشت سرمان راه بیافتند و شعار های بی سر و ته بدهند و آن ترامپ دیوانه هم که دیروز مردم ما را تروریست میخواند ، امروز بخواهد از مردم ما به قول خودش،حمایت کند و با تهدید نظامی حکومت را ادب کند ....و آن بلا یی را که بر سر مردم سوریه و عراق آوردند بر سر ما بیاورند .
.... آنوقت است که قدر عافیت و امنیت را خواهیم فهمید ولی نه راه پس خواهیم داشت نه راه پیش،...وبا خودمان خواهیم گفت قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید ....
البته همه میدانیم مشکلات اقتصادی زیاد است ، عده ای از مسئولین کوتاهی میکنند و عده ای دزدیهای کلان ولی راهش به آشوب کشیدن جامعه نیست ....
دیشب تهران لرزید ...بیشتر مردم از خانه ها بیرون رفتند و بعضی ها هم مثل ما در خانه ماندند
.... لحظه بسیار هولناکی ست.. برای چند دقیقه نمی توانی به هیچ چیز فکر کنی .... آدم هنگ میکند ..
به نظر من واقعا زلزله نمادی از قدرت خداوند است و ما را به یاد قیامت و استیصال انسان در آن زمان می اندازد .
خیلی از ما معتقدیم برگی بدون اذن الهی نمی افتد...مرگ و زندگی همه به دست اوست که مالک زمین و زمان است ولی باز در این لحظه می ترسیم و به دنبال پناهی میگردیم ...
وقتی زلزله شد ،پسر کوچولوی ما همچنان بدون هیچ تغییری مشغول بازی بود ....همسرم پیشنهاد کرد از خانه بیرون برویم ، من شاید به همان دلیلی که گفتم ،شاید هم به خاطر تنبلی که باید در سرما ، آن موقع شب ، بچه ها را آماده کنم موافق نبودم ..... به یاد دوستی افتادم که وقتی به او می گفتم چرا چک آپ نمی دهی ، میگفت ، بیمه نیستم ، میترسم این همه هزینه کنم ، در آخر معلوم شود هیچ مرضی،ندارم ....
از همه جالب تر عکس العمل و حرفهای دختر کوچکم بود ،... که گریه میکرد و میگفت عروسکها یم چه بلایی سرشان می آید ....یا ناراحت بود از این که بمیرد در حالی که هنوز سواد ندارد ، ....یا میگفت : اگر بمیرد و شنبه مدرسه نرود ، خانم معلمش دعوا میکند .... و دختر بزرگم جواب او را میداد ، مثلا میگفت : تو دیگر روی ابو ریحان را کم کرده ای !
جالبتر از همه جوک هایی بود که در فضای مجازی رد و بدل میشد ..
من مانده ام در این اوضاع و احوال چه کسی حال و حوصله جوک ساختن دارد .... آن وقت میگویند ما ایرانی ها افسرده ایم ....
نمونه اش این ....مردم تهران نمی دانند چه کنند ، در منزل بمانند از زلزله میمیرند ، بیرون بیایند ، از آلودگی .....
یا این که ....در این چند ماه آنقدر که زلزله آمد ، باران و برف نیامد ....خلاصه این که خوشحالم از این که ملت در هر شرایطی حتی یک قدمی مرگ هم روحیه شان را حفظ میکنند ...
و متعجب از اینکه ، هیچ کداممان عبرت نمی گیریم و کما کان چسبیده ایم به این دنیای فانی .....
گاهی آمارهای جالبی از طرف برخی از ارگانهای بین المللی منتشر میشود ....که مثلا شادترین ، امن ترین و یا پیشرفته ترین کشور های دنیا کجاست .... و معمولا کشورهای اسلامی و خاصه ایران در رده های آخر این آمارها هستند ....و یا در مورد آمار خود کشی ،افسردگی ، جرم و جنایت برعکس ....
برخی آدم های ظاهر بین و غربزده هم آه و فغان سر میدهند از این همه فلاکت و بد بختی ..
من اصلا به این کار ندارم که این آمارها درست است یا نه؟ و یا ملاک شادی و امنیت و پیشرفت را چه چیز هایی میدانند ؟
یکی نیست به آنها بگوید ، اگر ما بدبخت و بیچاره و فلک زده ایم و غمگین و افسرده و جنایت کار ، ما را به حال خودمان بگذارید ، شما دیگر چرا نمک به زخم ما می ر یزید؟ ، هر گوشه ای از دنیا که عده ای مسلمان فلک زده زندگی میکنند ، شما کشور های به قول خودتان شاد و امید وار و پیشرفته در حال آتش افروزی و کشتار آنها هستید ....مستقیم یا غیر مستقیم در این جنگ افروزیها دخالت میکنید .
دیروز از شبکه افق برنامه مستندی در مورد آزاد سازی شهر موصل از دست داعش توسط بسیج مردمی عراق پخش شد ،که دل سنگ را آب می کرد ... با خانواده هایی صحبت میکردند که هفته ها در اسارت داعش بودند و یا خودشان را از ترس در زیر زمینهای خانه ها مخفی کرده بودند ، بدون آب و غذا ....زنان و بچه های کوچک و خرد سال حتی ، شیر خوار ....ترس و ضعف در چهره های معصومشان موج میزد و باور نمیکردند آزاد شده اند ......
از آن طرف ، مخفیگاههای داعش پر بود از سلاح ها و تجهیزات مدرن و پیشرفته آمریکایی ، محصولات 2015 و 2016 ...
اینجاست که بسیاری از عبارتها مثل اسلام امریکایی ، حقوق بشر اسراییلی و تبعیض نژادی و یا حتی آمارهای بین المللی معنا پیدا میکند .....
امسال دختر کوچک من کلاس اول است ....شاید از روز اول مدرسه تقریبا هفته ای یک بار برای امور مختلف به مدرسه رفته ام ....
هفته پیش،به مدیرشان میگفتم ، ما پنج خواهر بودیم که همه مدرسه می رفتیم ، در طول دوازده سال تحصیلمان ، گمان نکنم مادرم دوازده بار به مدرسه آمده بود ....پدرم گاهی از ما می پرسید کلاس چندم هستید ....اصلا دغدغه درس و مدرسه ما را نداشتند ... همه درس خوان بودیم و فعال ....همه به دانشگاه هم رفتیم .... بدون اینکه مثل بچه های الان این همه استرس کنکور و رشته درسی را داشته باشیم .... اصولا بچه های دوره ما همه همینطور بودند ....خودکار و مستقل ...نمیدانم شیوه تربیتی خانواده ها ، امروزه ، اشتباه است یا روش آموزشی و مدیریتی مدارس ، که این همه خانواده ها را درگیر امور تحصیلی بچه ها کرده ... تا حدی که برخی، یکی از دلایل تمایل نداشتن به بچه زیاد را همین موضوع میدانند ...
هر چه هست و هر چه روان شناسان و متخصصان امور آموزشی و تربیتی میگویند ، بگویند .... به نظر من حقیر هم شیوه های تربیتی والدین در قدیم بهتر و درست تر از الان بود و هم شیوه اداره مدارس ....هر کسی سر جای خودش بود و کار و وظیفه اش را می شناخت و سعی میکرد به درستی و مستقل عمل کند ...
راستش را بخواهید با توجه به تجربیاتی که در طول این پانزده سال و در نقش مادر به دست آورده ام ، به این نتیجه رسیده ام که بسیاری از مطالب علمی و آموزشی و روانشناسی که در کتابها آمده است ، کشک است و در عمل نمیتوان پیاده کرد و یا عملکردنش اشتباه است ...
این موضوع در مورد خیلی از چیزها مثل سبک زندگی و تغذیه و حتی روشهای درمانی ، نیز صدق میکند ...به طوری که خیلی از مردم دارند به روشهای قدیمی گرایش پیدا میکنند.
چند روز پیش،شنیدم یکی از مردان فامیل به علت علاقه مند شدن به یک خانم ، از همسرش خواسته تا جدا شوند و به همین علت با هم مشاجره کردند و همسرش را شدیدا مورد ضرب و شتم قرار داده به طوری که کارشان به دادگاه کشیده و با وجود داشتن یک دختر کوچولو تصمیم گرفته اند تا طلاق بگیرند .
متأسفانه پدیده شوم طلاق که عموما به علت خیانت یکی از همسران است در کشور ما خیلی زیاد شده ...
تقریبا همه مردها ، در همان روز های آغاز زندگیشان به همسرانشان قول میدهند که تا همیشه در کنارشان هستند و خوشبختشان میکنند ....ولی بعضا خیلی راحت حرفشان را فراموش میکنند ....شاید برای این است که هنوز نمیدانند برای چه دارند زندگی میکنند ......
امروز وقتی خبر نابودی داعش در سوریه را شنیدم و به یاد قولی که دو ماه پیش سردار سلیمانی داده بود، افتادم .... با خودم گفتم
عده ای مثل آنها ،برای حفظ ناموس و شرف یک ملت ، حاضرند از آسایش و عزیزانشان بگذرند و برخی مانند اینها به راحتی ناموس و و خانواده خود را فدای خودخواهی و هوسرانی شان میکنند .........آن مردها و قولشان کجا و این آدم های به ظاهر مرد کجا ؟
امروز صبح وقتی به چهره معصوم و زیبای پسرم نگاه میکردم که با آرامش در بغلم خوابیده بود ، به این فکر افتادم اگر در همین لحظه زلزله شود باید چه کنم ؟ و به یاد مادرانی افتادم که ده روز پیش ، زلزله ، فرزندانشان را از آنها گرفت ....و زندگی شان ، در عرض چند دقیقه کن فیکون شد ...خداوند به فریادشان برسد و صبرشان دهد....
به نظر من زلزله ، یکی از وحشتناک ترین حوادث طبیعی ست و غیر قابل پیش بینی .....با وجود این همه پیشرفت در علم ، هنوز نتوانسته اند از وقوع آن جلوگیری یا لا اقل چند ساعت قبل پیش بینی کنند ....شاید خداوند از طریق این حادثه میخواهد قدرتش را به نمایش بگذارد و یا ضعف و ناتوانی بشر را به یادش بیندازد .... و یا شاید مقام والای انسانها را به رخ فرشتگانش بکشد .... که چقدر دراین شرایط میتوانند ایثار و از خود گذشتگی داشته باشند ......و یا شاید میخواهد گاهی ما را به یاد لحظه هولناک قیامت بیندازد ....
ده روزی هست که با خودم درگیرم .....ولی این موضوع را نمیدانم کجای دلم بگذارم که عزیزی به نقل از استادی میگفت ، ما ایرانی ها چون دا یم در حال نفرین و لعن دیگران هستیم ، بنا به قانون جذب به این حوادث بیشتر از بقیه مبتلا میشویم .......
به قول بزرگان ، کسی را که خواب است میتوان بیدار کرد ولی آنکه خودش را به خواب زده نمیتوان .....
سالانه این همه حوادث طبیعی مثل سیل و طوفان و زلزله در مناطق مختلف دنیا رخ میدهد کشور هایی مثل ژاپن ، آمریکا و ....
البته که همه ما قبول داریم برگی بدون اذن پروردگار نمی افتد و این حوادث حتما علت و دلیلی دارد و حکمتی ..... و لی هیچ کس،جز خداوند از آن آگاه نیست ......
آنها که عاشق بودند راهی شدند و عده ای مثل ما دلهایمان را همراهشان فرستادیم ...
دوستی به کنایه میگفت :چند سالی ست که سفر اربعین را مد کرده اند ،چرا قبلا این همه تبلیغ نمی شد ، اینها همه بازیهای سیاسی ست .... می خواهند از مردم پول بگیرند ، راحت ترین راه را انتخاب کرده اند ، مردم ما هم احساساتی ، زود جو گیر میشوند ....
خدا رحمت کند پدر بزرگ مرا ، بیش از نود سال عمر کرد ...زمان احمد شاه قاجار را هم به یاد داشت .....برای خودش کتاب تاریخ بود .....خیلی از جر یانات تاریخ معاصر را که ما در کتابها می خواندیم ،او دیده بود و برای ما تعریف میکرد ....
چندین بار به زیارت کربلا مشرف شده بود ...قبل از انقلاب ، قبل از حکومت خفقان صدام ، با کاروان اسب و شتر ، میگفت مسافرتشان چندین ماه طول میکشید ...یکبار سفرشان مصادف شده بود با ایام اربعین .....تعریف میکرد از نجف تا کربلا در کنار جاده پر از دیگهای غذای نذری بود و مردم عراق خودشان بسیار مقید به زیارت اربعین با پای پیاده ، به طوری که شهر ها خالی از سکنه میشد ، و هر کس به اندازه توانش در این راه خرج میکرد .....درست همین که امروز میبینیم ...
ولی ظاهرا در زمان صدام از ترس حکومت این قضیه کمرنگ شده بود ...
من که هنوز توفیق نداشتم به این سفر بروم ولی آنها که رفته اند ،میگویند هیچ چیز زیباتر از صحنه های دوستی و معاشرت مسلمانان و حتی غیر مسلمانان کشور های مختلف نیست ، و پذیرایی خالصانه مردم عراق از آنها ، این همان چیزی ست که امام زمان برای ظهورش احتیاج دارد .
پس اجازه دهیم یاوه گویان هر چه میخواهند بگویند ...
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست وین چه شمعی ست که جانهاهمه پروانه اوست
هر کجا می نگرم رنگ رخش جلوه گر ست هر کجا می گذرم جلوه مستانه اوست
هر کسی میل سوی کرب و بلایش دارد من چه دانم که چه سری به در خانه اوست
من خودم به شخصه به بحث های سیاسی علاقه دارم و بر خلاف نظر بعضی ها معتقدم مردم باید نسبت به مسایل سیاسی و اجتماعی روز کشور و حتی دنیا آگاه باشند چون معتقدم ظلم هایی که در طول تاریخ بر سر جوامع شده همه اش ناشی از بی سیاستی مردم بوده نه سیاستمداری خواص..
ولایت فقیه هم شده خار در چشم بعضی ها ...دا یم چپ و راست ایراد میگیرند که چرا اینگونه میگوید و چرا آنگونه رفتار میکند؟
یکی نیست به این دوستان فهیم بگوید، اصلا نظر شما درست ...ولایت فقیه را بر داریم ، رهبر نداشته باشیم ..بالاخره در اداره حکومت و مملکت باید یکی باشد تا حرف آخر را بزند ....انگلستان با آن همه ادعای پیشرفت و روشنفکری اش ، یک ملکه دارد که در رأس امور است ....ژاپن که همه به حالشان غبطه می خورند ، امپراطورشان را در حد خدا می پرستند ....ترامپ با آن همه بی سوادی و نادانی اش این همه طرفدار در آمریکا داشت که رأی آورد ...
اصلا شخص رهبری را قبول ندارید ، درست ، چه کسی را بهتر از او می شناسید تا رهبر شود و همه قبولش کنند و خودش هم حاضر شود این مسئولیت را قبول کند و مخالف نداشته باشد؟ ...امام علی با تمام عدالت و معصومیتش آن همه مخالف داشت و اجازه ندادند حکومت کنند ...
برخی هم ایراد میگیرند که ولی فقیه که جانشین امام شده چرا مثل امام نیست ؟
مگر ما مثل شیعه واقعی امام هستیم که او بتواند مثل امام رفتار کند و مگر او معصوم است ؟
برخی ایراد میگیرند که چرا رفتارهایشان درست نیست مثلا ماشین ضد گلوله سوار میشوند و یا محافظ دارند که امامانمان اینگونه نبودند؟.
یکی نیست به آنها بگوید زمان آنها مگر گلوله ای بود ؟یا ماشینی سوار میشدند؟ ...سوار بر اسب میشدند و همیشه شمشیر بر کمر داشتند برای حفاظتشان و معمولا آنها هم با چند صحابی همراه بودند که در مواقع لزوم از آنها حمایت میکردند ....
دیگری میگوید چرا این همه القاب پر طمطراق ؟ آیت الله ، ولی امر مسلمین و غیره ...من میگویم اگر نا راحتید شما نگویید ، آنها که میگویند شاید دوست دا رند و گناهش گردن خودشان ....
اصولا پذیرش ولایت ، موضوعی بود که از اول خلقت آدم مطرح شد و همان غرور و حسادتی که سبب شد شیطان بر آدم سجده نکند و از درگاه حق رانده شود ، سبب میشود خیلی از ما ولایت فردی بهتر از خودمان را نپذیریم و با بهانه های مختلف سرکشی کنیم ......
ولی باز هم میگویم خیلی ها سؤال ندارند، بلکه دوست دارند همه چیز را زیر سؤال ببرند ...
همه ما از مگس خوشمان نمیآید و از دیدن پروانه لذت میبریم ، شاید یکی از علت هایش این است که مگس معمولا روی زباله و جاهای،کثیف مینشیند و پروانه با گل ها همنشین است ولی نمیدانم چرا رفتارهای بیشتر ما به مگس شبیه تر است تا پروانه ....
شبکه های اجتماعی با همه معایبی که دارد یکی از محاسنش این است که شخصیت آدم ها را می توان تا حدی شناخت ... برخی از آنها دا یم در کانالها و گروههایی میگردند که پر از خبرهای ناجور و منفی ست ، خبر قتل ، طلاق فلان بازیگر معروف ، سوتی دادن فلان مجری و خبرهایی از این دست ...و سعی میکنند آنها را برای دیگران هم بفرستند، انگار چیزهای خوب به چشمشان نمیآید ....از اوضاع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی هم دا یم انتقاد میکنند....کامنت هایی هم که میگذارند معمولا بار منفی دارد ......
گاهی از دست منفی بافیهای آنها خسته میشوی....
این ها مثل مگس هستند ... اصلا با مطالب مثبت و زیبا حال نمیکنند ....
ظاهرا از قانون جذب هم چیزی نمی دانند ....این که اگر به دنبال چیزهای مثبت و شاد و زیبا باشی از آنها انرژی می گیری و برایت حوادث خوب پیش می آید و بر عکس .
یا داستان روبرو شدن حضرت عیسی و یارانش با لاشه سگ را هم نشنیده اند ....که میتوان حتی در چیزهای به ظاهر متعفن هم زیبایی پیدا کرد ...
این که شاید پروانه چون با گلها همنشین است این همه خواستنی و زیبا شده .....