ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
گاهی که چند رکعت نماز مستحب ریاکارانه میخوانم و یا در مجلس روضه برای خالی شدن دلم چند قطره اشک میریزم و یا از روی ترحم به نیازمندی چند ریال کمک میکنم و یا از سر بیکاری چند صفحه قرآن میخوانم ... احساس میکنم شاخ غول را شکسته ام!!..انتظار دارم وقتی از خانه بیرون می روم مردم را با چهره ی برزخی شان ببینم....و یا حس میکنم آنها مرا طور دیگری میبینند...ملکوتی و روحانی!!.....چشم هایشان توان دیدن نورانیت مرا ندارد!......متواضعانه همه را دوست دارم چون ممکن است خداوند مرا وسیله هدایت آنها قرار داده باشد....
برنامه ماه عسل برای امثال من ساخته شده است....با دیدن برخی از آدم ها تمام بتی که از خودم ساخته ام میشکند....از پنجشنبه هفته پیش در شوکم!....و شب های قدرم را هم در فکر آنها به سر بردم.....
خانمی که خودش روی ویلچر بود و احتیاج به پرستار داشت و سرپرستی یک دختر نابینا و کم توان ذهنی را بر عهده گرفته بود.....
مرد جوانی که زندگی اش را وقف نگهداری از کودکان یتیمی کرده بود که از نظر جسمی و ذهنی ناتوان بودند.....
خانمی که مراقبت از کودکی را بر عهده گرفته بود که والدینش به سبب ناهنجاری شدید صورتش توان نگهداری از او را نداشتند چون اطرافیان با دیدن صورتش از او میترسیدند.....
من مدتی به اقتضای شغلم با این کودکان بوده ام تحمل بعضی از آنها برای چند ساعت و یا چند دقیقه هم بسیار طاقت فرساست .....
با دیدن آن برنامه مدام این فرمایش امیرالمؤ منبن برایم تداعی میشود :
مردم سه دسته اند :یا عالمند یا متعلمند ویا پشه هایی سرگردانند.
من همیشه احساس میکنم پشه ای سرگردانم.......پشه ای که باید از تمام عبادت های پوکش توبه کند.
عشق آن اگر باشد که میگویند
دلهای صاف و ساده میخواهد
...
عشق آن اگر باشد که من دیدم
انسان فوق العاده میخواهد
حقیقتا همین است.