گلی در کویر

گلی در کویر

به انتظار روییدن گلی در کویر قلبمان.
گلی در کویر

گلی در کویر

به انتظار روییدن گلی در کویر قلبمان.

منتظران بی خیال.

پایین منزل ما مغازه نانوایی است. بعضی از مواقع که برای گرفتن نان میروم و مواجه میشوم با یک صف طولانی تا جلوی در خانه خودمان ترجیح میدم به جای ایستادن مقابل در خانه در صف نانوایی ، چند کوچه آن طرف تر بروم و از نانوایی دیگری که شاید خلوت تر باشد نان بخرم یا از سوپری کنار خانه یک بسته نان لواش تقریبا بیات بخرم و در برابر چشمان متعجب مشتریان ایستاده در صف برگردم به خانه... حتما شما هم با من موافق هستید که یکی از بدترین و غیر قابل تحمل ترین و خسته کننده ترین حالت‌هایی که می‌توان تجربه کرد انتظار کشیدن است و تقریبا همه ما لحظه های زجر آور  از انتظار را در زندگی  تجربه کرده ایم...

و بر اساس همین فرضیه به جرأت میتوانم بگویم همه ما  اگرچه مدعی منتظر موعود و منجی  هستیم، دروغ می‌گوییم چون هیچ وقت احساس واقعی یک منتظر را نداشته ایم...

بگذریم امسال با  اینکه سال بسیار سختی بود با وجود کرونا و خانه نشینی و مشکلات مربوط به آن ولی قبول دارید خیلی زود گذشت... جالب این است که از قدیم می‌گفتند وقتی خوش بگذره، زمان زود میگذره.... ظاهرا معادلات و مثلها هم به هم  خورده اند..... در هر صورت امیدوارم سال خوبی پیش رو داشته باشیم و در قرن جدید شاهد اتفاقهای هیجان انگیزی باشیم... 

روزی تو خواهی آمد.

اوضاع جهان همچنان آشفته بازار است. کرونا در اروپا می‌تازد، در آمریکا همچنان اعتراض برای پیروزی بایدن ادامه دارد..، آفریقا هم که فقر و گرسنگی بیداد می‌کند، خاور میانه هم در آسیا، آتش زیر خاکستر است. سرما و یخبندان هم که ظاهرا در راه است...

به گمانم فقط اوضاع قطبین آرام است ، چون آنجا هم انسانی زندگی نمی‌کند... هر جا این بشر دوپا قدم گذاشت، آشوب به پا شد. یاد این آیات سوره بقره افتادم که وقتی خداوند آدم را خلق کرد فرشتگان خطاب به پروردگار عرضه داشتند چرا چنین موجودی آفریدی که در زمین فساد  و خونریزی به پا می‌کند.؟! 

و خداوند فرمود من چیزهایی میدانم که شما نمی‌دانید.،... 

حتما روزی خواهد رسید که بالاخره انسانها به آن درجه از فهم و شعور برسند تا بتوانند خردمندانه، عادلانه و منصفانه در کنار هم زندگی کنند و چقدر اینچنین زندگی کردن  دیدنی خواهد بود... 

 از صمیم قلب دعا میکنم چنین روزی،  زودتر برسد و ما هم در آن زمان زنده باشیم و شاهدزیبا زندگی  کردن انسانها باشیم. 



مرد میدان.

سیزدهم دی هم در تاریخ کشور ما ثبت شد. یک سال از شهادت سردار سلیمانی  گذشت، نام او هم در کنار بزرگان  کشور ما ثبت شد. یک پهلوان واقعی، خیلی بزرگ تر و شجاع تر از پهلوانان خیالی  مثل رستم دستان و آرش کمانگیر و کاوه آهنگر و.... 

سلیمانی یکی ازانسان‌هایی بودکه بوسیله او   بسیاری از واژه هایی که تا دیروز برایمان فقط یک کلمه  زیبا و با معنا بود عینیت یافت، واژه هایی مثل شجاعت، غیرت، ایثار، وطن پرستی،.  ... 

ما  که از نزدیک با او ارتباط نداشتیم این همه از رفتنش سوختیم... خدا به فریاد دل دوستان و آشنایانش  برسد که از نزدیک مهربانی،  شجاعت و فداکاری‌های او را دیده بودند. 

قبول داریدبعدازرفتن  او  اوضاع دنیاهم،به هم ریخت.؟ .... کرونا شیوع پیدا کرد، دید و بازدیدها کم شد، دورهمی و عید و جشن و عزا و دست دادن و روبوسی و همه و همه کمرنگ شد.... 

شاید روزگار هم عزادارش شد و حال و حوصله اش را از دست داده،  افسردگی گرفته و منتظر یک اتفاق بزرگ است تا شاید بتواند غم از دست دادن او را از یاد ببرد. 

اعتراف میکنم تا قبل از شهادت حاج قاسم از طرز زندگی امامان و بزرگان دینمان نمی‌توانستم نمونه عینی پیدا کنم، وقتی او شهید شد و ابعاد مختلف زندگی اورا اززبان اطرافیان، دوستان و حتی دشمنانش شنیدم و خواندم، فهمیدم می‌توان در این زمانه غریب هم   مانند آنها زندگی کرد. 

یک عمر در میدان جهاد و مبارزه برای آرامش و آسایش دیگران. یک مرد به تمام معنا....مردی در میدان عمل. 


افزایش عذاب وجدان...

این روزها حتما خیلی از شما هم مثل من بیشتر از قبل دچار عذاب وجدان میشوید مخصوصا موقع بیرون رفتن از خانه... 

وقتی مجبوریم چند صد متری برای پیاده روی و یا خریددر مراکز شلوغ شهر برویم و شاهد افزایش افرادی هستیم که از ما تقاضای کمک و پول می‌کنند. البته  با این اوضاع اقتصادی و گرانی‌ها و بیکاری ناشی از کرونا حتما عده زیادی محتاج هستند ولیمن به شخصه با  کمک کردن به این شکل واقعا مشکل دارم.. اول این که نمی‌دانم طرف راست می‌گوید یا نه و این کمک ها باعث عادت ناپسند در این افراد می‌شود، دوم این که واقعا این جور درخواست کمک را به دور از کرامت انسانی میدانم و این نوع احساس عجز و درماندگی در برابر بندگان ضعیف را نوعی جسارت به وجود قادر و عالم از حال خداوند میدانم و آخر این که با وجود عابر بانک ها معمولا کیفم خالی از پول نقد است تا کمک کنم... البته بماند که برخی از این متکدیان، پیشرفته و به روز  شده اند و کارتخوان دارند.....

ولی با وجود این گاهی به خاطر توصیه بزرگان که معتقدند دست سائل را نباید رد کرد کمک مختصری میکنم...

شاید بتوان این کار را  از طریق دیگری  انجام  داد تا کمتر دچار عذاب وجدان  شد، مثلا به دوست و آشنایی که  واقعا مستحق است و روی درخواست کمک ندارد، کمک کرد.شما چه پیشنهادی دارید؟  

دیو کلاه قرمزی...

چند روز پیش جناب رئیس جمهوربالاخره پس از یک غیبت طولانی در یک گفت و گوی خبری شرکت کرده بود. شاید خیلی از شما آن را دیده و یا شنیده باشید... 

راستش را بخواهید  شنیدن برخی از صحبت های ایشان، عجیب مرا به یاد شخصیت، "دیو" در کلاه قرمزی  انداخت، جسارت نباشد اگر تا حالا این  برنامه جذاب و دیدنی را ندیدید پیشنهاد میکنم ببینید.

این شخصیت،  همه افعال جملاتش را برعکس می‌گوید مثلا وقتی می‌گوید میخواهم بخوابم یعنی نمی‌خواهد بخوابد و.... 

رئیس جمهوردراین مصاحبه صحبت هایی ایراد کرد که به نظر من فعل تمام جملاتش را باید برعکس می‌کرد.

خیلی دوست دارم  بدانم نظر افرادی که زمان انتخابات ریاست جمهوری با آن همه  شدت و حدت  سنگ او را به سینه می‌زدند در مورد این مصاحبه خبری چیست.... 

البته بماند که طرفدارانش هم مانند  خودش و معاونش جناب جهانگیری از اعتماد به نفس فوق العاده کاذبی برخوردارند. 

خواهشا اگرحرفهایم برایتان ابهامی دارد این مصاحبه و  یکی از قسمت‌های برنامه کلاه قرمزی که در آن شخصیت دیو بود ببینید.... متوجه منظور من میشوید.  

آخر مدیریت بحران...

این مطلب را در اتوبوس کاشان تهران مینویسم و با این طرز رانندگی راننده ظاهرا باید از همه حلالیت بطلبم. 

و اما بعد ... دو هفته پیش قبل از قانون قرنطینه عمومی، همسرم برای انجام ماموریت به خارج از کشور رفت و من با توجه به تعطیلی مدارس و بهانه گیریهای بچه ها، علی رغم میل خودم و دختر بزرگم مجبور شدیم به شهرستان برویم تا نزدیک خانواده ام باشیم تا در صورت نیاز به کمک  دست تنها نباشم. 

امروزهم قراراست برگردیم تهران و چون نمی‌توانستیم با  ماشین خودمان برگردیم، چون جریمه می‌شدیم  ، ناچار بااتوبوس در حال برگشتن هستیم. و خیالم راحت راحت ا ست که اصلا کرونا نمیگیریم چون  موقع سوار شدن نه تنها از  تست کرونا،و تب سنج خبری نبود بلکه شماره ملی هم نخواستند و برای ما بلیط هم صادر نکردند..و جالب این که تا آخرین صندلی هم پراز مسافر  شد.. خلاصه این که با این طرز رانندگی و اتوبان خلوت اگر تصادف شد و مردیم حتی نمتوانند ما را شناسایی کنند.

این بود خلاصه ای از مدیریت بحران در کشور ما ... لطفا انتشار بدهید شاید برسد به دست وزیر محترم بهداشت. 

ضمیمه نامه... ای کاش اینقدر که به فکر کرونا بودید کمی  هم به فکر مدیریت قیمت‌ها در بازار بودید تا مردم از گرانی و گرسنگی و بیکاری و افسردگی و استرس های ناشی از آنها نمیرند.   

  


شما به بزرگواری خودتان ببخشید.

اخیرا  یکی از خوانندگان  پیامی برایم فرستاده  مبنی بر این که بهتر است به جای نوشتن به امورات زندگی ام بپردازم و به گمانش نوشته های من  ناشی از تماشای برنامه به خانه بر می گردیم و اخبار بیست و سی و گوش دادن به سخنرانی های استاد پناهیان است.

و به درد کسی نمی‌خورد.

باید بگویم  اول اینکه، خیلی نگران اوضاع زندگی من نباشید  چون ماهی چند خط نوشتن، چندان وقت مرا نمی‌گیردتا صدمه ای

به آن بزند، شاید در کل در ماه یکی دو  ساعت صرف این کارکنم.

دوم این که بر خلاف نظر شما، من سالهاست برنامه به خانه بر میگردیم را ندیده ام، اخبار را هم از  هر شبکه ای که  شد میبینم... ولی در مورد استاد  پناهیان کاملا درست حدس زدید... و یک نمره مثبت میگیرید... 

و اما این که معتقدید نوشته هایم به درد کسی نمی‌خورد... چشم بسته غیب گفتید... چون دقیقا در بخش معرفی ، خودم  به این نکته اشاره  کرده ام. و  فقط برای خالی کردن افکارم و فعال بودن ذهنم مینویسم و شاید راهی باشد برای جلوگیری از آلزایمر و هیچ کس مجبور نیست مطالب  مرا بخواند. و  اینترنت  هم پر است از مطالبی باب طبع شما.... 

 ولی با این حال ، ممنونم از توجه و دلسوزی تان و  ای کاش بیان می‌کردید دقیقا کدام مطلب و موضوع باب طبع شما نیست....



آشی با یک وجب روغن...

 ما از آن دسته از خانواده هایی هستیم که تا چیزی لازم نداشتیم نمی خریم و هر وقت برای خرید میرویم، به میزان نیاز مان خرید میکنیم ... مثلا هیچ وقت چند قوطی رب یا روغن نمیخریم، یکی می‌خریم، هر وقت تمام شد، یکی دیگر... 

نمی‌دانم خوب است یا بد، ولی ظاهرا به دور از آینده نگری هست، آن هم در کشور ما که بعضی از کالاها ساعتی گران می‌شود... 

مثلا امروز متوجه شدم یک قاشق بیشتر روغن نداریم، شاید بیشتر از ده مغازه و سوپر مارکت و حتی فروشگاه رفتم... دریغ از یک قوطی روغن... و دست از پا درازتر  برگشتم خانه.. و جالب تر این که نمی‌دانستم بدون روغن چه غذایی باید درست کنم... 

مشکل چگونه حل شد بماند... 

ولی خدا وکیلی اوضاعی که این روزها بر کشور ما حاکم است وحشتناک است.. آ مار مرگ ومیر ناشی از کرونا از یک طرف... گرانی‌های سرسام آور هم  ازطرف دیگرشده قوز بالای قوز...

البته این که مسئولان کشور اصلا به فکر نیستند و هیچ کاری نمی کنند یا نمی‌دانند و بلد نیستند چه کنند و همه چیز از دستشان خارج شده درست ولی مردم هم بی انصاف شدند و خودشان هم به هم رحم نمی‌کنند... طرف شایدجنس داشته باشد ولی همین که می‌فهمد قراراست گران شود نمی‌فروشد... 

چند روز پیش  به یک فروشگاه لوازم خانگی رفتم و کالایی را قیمت کردم، فروشنده گفت نمیدانم قیمت روزش را باید بپرسم چون دلار گران شده.... گفتم من ایرانی میخواهم... گفت ندارم... جنس ایرانی ندارم..... نمی‌دانم چرا یاد این سخن امام رضا افتادم که هر وقت گناهان جدید در جامعه ای ایجاد شود بلاهای جدید بر آن جامعه نازل می‌شود.  

غرق شدن تایتانیک...

مدیونید فکر کنید آدم سنگدلی هستم ولی این روز ها از ته دل بابت اوضاع آشفته ای که در آمریکاست خوشحالم و دعا میکنم همچنان ادامه داشته باشد، مطمئن هستم خیلی ها هم مثل من هستند. 

اصلا هم برایم فرق نمی‌کند چه کسی رئیس   جمهور آمریکا شود چون به حال مردم  کشور ما فرقی نمی‌کند. البته شاید بعضی از سیاستمداران بی سیاست ما برایشان مهم باشد و دوباره به نفع خودشان سوء استفاده کنند.... 

امروز دختر بزرگم از من پرسید اگر آرزو کنیم در آمریکا جنگ شود  از نظر اخلاقی ایرادی دارد با توجه به این که در این میان آدم های بی گناه هم ممکن است کشته شوند و آسیب ببینند..

راستش را بخواهید از جوابم خیلی مطمئن نبودم ولی با اطمینان کامل گفتم نه اصلا اشکالی ندارد. کشوری که سالهاست باعث آشوب و جنگ و خونریزی در کشورهای دیگر شده و به بهانه استعمار و حقوق بشر این همه ملت ها را غارت  کرده هر چه بر سرش بیاید حقش است و آه همه آن مظلومان دامنش را بالاخره یک روزی می‌گیرد... اگر فکر کنیم دولتمردان مقصرند و مردمش بی گناه،. کاملا کوته فکری است... مردمش می‌دیدند و دم نمی‌زدند و اعتراض نمی‌کردند... پس راضی بودند به همه آن جنایت‌ها.... در زیارت عاشورا ( غیر معروفه) هم فرازی است با این عنوان  که لعنت به کسانی که به شما خاندان ظلم کردند و کسانی که سکوت کردند  و کسانی که راضی بودند به این ظلم ....  

شاید بدتر از کرونا...

به نظر من  اگر بچه هامون از کرونا  جان سالم به در ببرند،  حتما به مشکلات شنوایی،  بینایی  یا مشکلات روانی دچار خواهند شد .

قوز در آوردن و کج و کور شدن دست و گردن و کمرشان هم که حتمی است.... البته اگر مراقب نباشیم. 

خواهشا خیلی مراقب میزان استفاده آنها از موبایل و یا کامپیوتر باشید. 

وقتی کلاس مجازی شان تمام شد مجبورشان کنید کمی قدم بزنند یا روی زمین بخوابند  و حرکات کششی دست و کمر و گردن را انجام بدهند.

موقع استفاده از موبایل سعی کنند در  حالت مناسب و حدالمقدور پشت یک میز تحریر زمینی  بنشینند. 

چشم هایشان را در حین کار چند باربچرخانند و دائم خیره نباشند و گاهی  چند ثانیه به نقطه ی دوری  نگاه کنند، 

حد الامکان  از هندس فری  کمتر استفاده کنند.

بعد از تمام شدن کلاس، چند ساعتی از موبایل دورشوند  و اینترنت را قطع کنید تا اثرات امواج موبایل کمتر شود.

و مراقب گشت و گذار های آنها در فضای مجازی باشید، مخصوصا بچه های ابتدایی و سعی کنید خودتان موقع کلاس در کنارشان باشید.... 

خلاصه این که خیلی مواظب باشیم  از چاله در نیاییم به چاه بیفتیم.