گلی در کویر

گلی در کویر

به انتظار روییدن گلی در کویر قلبمان.
گلی در کویر

گلی در کویر

به انتظار روییدن گلی در کویر قلبمان.

مرگ خوبه ولی برای همسایه....

نمیدانم فیلم های مربوط به دادگاهی شدن و بازخواست  مسئولین اپلیکیشن تیک تاک در آمریکا را تماشا کرده اید یا نه؟ اگر موفق نشدید از تلویزیون ببینید پیشنهاد میکنم  از اینترنت دانلود کنید و ببینید. و تا میتوانید مثل من حرص بخورید از این همه بی کفایتی بعضی از مسئولین خواب و غربزده  ما و سادگی مردم مان.

در امریکایی که به آزادی و ولنگاری اجتماعی و اخلاقی در دنیا معروف است، امریکایی  که حمل اسلحه بین جوانها و نوجوانانش عادی ست  و حملات مسلحانه در مدارس و اماکن عمومی جز اخبار عادی و روزانه آنجاست، مسئولین آن مدیران  یک شبکه اجتماعی را به جرم  رواج رفتارهای ضد اخلاقی و فساد و شست و شوی مغزی جوانان و نوجوانان خودش مورد بازخواست قرار میدهد....

امریکایی که خودش مظهر گسترش فساد و جنگ و خونریزی در گوشه و کنار دنیاست و با شبکه های اجتماعی  واتس اپ و اینستاگرام چه بسیاری از جوانان  را به انحطاط اخلاقی کشانده و سبب جنگ و آشوب در کشورهای  مختلف  شده... 

ای کاش میتوانستم  به یکی از  جلسات  این دادگاه  بروم و نظر وکلایش، در مورد شبکه های اجتماعی خودشان  را میپرسیدم  و یا به جای  مدیر تیک تاک به آنها میگفتم تازه شده ایم یکی مثل خودتان.... 

افطاری ممنوع...

چند شب پیش در برنامه  «کلمه»، استاد جاودان، از شاگردان ایت الله حق شناس. در مورد اهمیت  ماه  مبارک رمضان صحبت میکردند و اینکه به فرمایش حضرت رسول مهم ترین کار در این ماه،  «ورع» و پرهیز از گناه ا ست.

در توضیح این مطلب فرمودند آیت الله حق شناس آنقدر به این موضوع اهمیت میدادند که حتی با وجود ثواب زیاد افطاری دادن معمولا اگر  جایی دعوت میشدند قبول نمی‌کردند و میفرمودند  در این مجالس امکان غیبت کردن فراهم است....

یاد چند مهمانی و افطاری که در ایام عید  دعوت شدیم و یا  دعوت کردیم افتادم، متاسفانه همین طور بود، هر چه هم تلاش کنی که خودت در بحث شرکت نکنی، باز چون میشنوی  در گناهش شریک میشوی و  ظاهرا طبق روایات، گناه  شخص شنونده غیبت از گوینده بیشتر است چون او را تشویق به این کار میکند...

بنابراین، به نظرم، قطع رابطه  کردن با اقوام و دوستان  بهتر از صله رحم است.... هر طرفش را بگیریم یک طرفش میلنگد. 

ما بردیم......

دوست نه چندان  نکته سنجی میگفت جشنواره فجر کاملا سیاسی است و از داوران گرفته تا فیلم  هایی که سیمرغ میگیرند همه با هدف انتخاب میشوند...

گفتم، خب  همه جای دنیا همین جور است، تا حالا دیدی در جشنواره کن به یک فیلمی که ایران را سیاه نشان نداده باشد جایزه بدهند ؟ یا فکر کردی چرا عنکبوت سیاه  نخل طلایی گرفت ؟! یا جوایز نوبل و اسکار را دقت کن ببین به چه کسانی میدهند!؟

یا همین جایزه ای که اخیرا  خانم رییس جمهور امریکا به شروین حاجی پور داد به نظر شما جز علت سیاسی چیز دیگری  داشت  یا واقعا معتقدید  او از امثال محمد معتمدی و شهرام ناظری و علیرضا افتخاری بهتر میخواند؟!!! 

اصلا زندگی  اجتماعی و حتی فردی  بدون سیاست بی معنی ست و تعحب میکنم از کسانی که میگویند دین از سیاست جداست .... همین راهپیمایی به ظاهر سیاسی و اجتماعی بیست و دوم بهمن خودش یک رفرادوم اجتماعی است ، نشانه اعتقاد و مذهب و گرایش های فرهنگی مردم‌ است و خلاصه این که همه چیز به همه چیز  ربط دارد. 




حسود هر گز نیاسود.

امشب که داشتیم سخنرانی  مقام معظم رهبری در مراسم دیدار با همافران در روز نوزده بهمن را  از تلویزیون  می‌دیدیم... 

دختر دوازده ساله من گفت. چقدررهبری   فعال و توانمند است  حتی از من که  نوجوان  هستم، سرحال تر و فعال تر است.

همسرم گفت بیشتر از هشتاد سال دارد ، چقدر زیبا و مسلط صحبت میکند، چقدر دوست داشتنی هستند، خدا حفظشان کند، سایه شان مستدام... 

دختر بزرگم گفت، قربانش شوم که اینقدر شاد و سرزنده است.

گفتم، ماشالله، لا حول ولا قوه الا بالله... چشم نزنید آقا رو... 

 فکر میکنم به همین اندازه که ما از دیدن و شنیدن صحبتهای ایشان لذت میبریم، دشمنان ایران و انقلاب و اسلام   از آن حرص میخورند و اعصابشان بهم میریزد. تا کور شد هر آنکه نتواند دید. 

به قول فرمایش امام از ما عصبانی باشید و از  این عصبانیت  بمیرید. 

یاد حرفهای  دوست  ساده لوحی افتادم که میگفت  مدتها ست که ایشان  ( زبانم لال) فوت شدند  و اینها که می‌بینید بدل های! او هستند، به او گفتم ، عجب بدلهای توانمندی!! ، چه فصاحت و بلاغتی در گفتار دارند، اگر اینطور است ، ما آنها را هم به رهبری قبول داریم.... 

 



مبارزه با کودک همسری؟؟؟

فرض کنید خانم حضرت زهرا مهم ترین بانوی خلقت نباشد و خداوند زمین و زمان را به یمن وجود او و فرزندانش که از نسل امیر المومنین هستند نیافریده است و با ملائکه و فرشتگان همصحبت نبوده است و انسیه الحوراء یعنی حوریه بهشتی در قالب یک انسان نباشد و  پیامبر عزیز اسلام، از وقتی که  او پنج سال  بیشتر نداشته به او ام ابیها یعنی مادر پدرش به سبب کمک ها و همدردی های مادرانه اش ، نگفته باشد... 

همه اینها از خصوصیات ذاتی دختری هم اگر نباشد ولی در سن نه سالگی مردی به خواستگاری او بیاید که  از هر صفت خوب که سراغ دارید، علم  و ایمان و معرفت و عدالت و شجاعت و حلم و صبر و مهربانی و رحمت و کرامت  و..... به معنای واقعی و تمام و کمال  در او باشد،و خداوند دستور عقد آنان را بدهد... 

شما حاضرید دخترتان را به او بسپارید تا با او زندگی کند..؟ 

در این میا ن یک عده آدم نادان، این بانوی ملیکه ی  عقیله را با دختران نه ساله خودشان و حضرت امیر المومنین، لنگر آسمان و زمین، را   با  وجود پر از عیب و ایراد خودشان مقایسه میکنند و  نعوذ بالله  حرف  از مبارزه  با  «کودک همسری» میزنند. یک انسان تا چه حد میتواند کوته فکر و احمق  باشد. 

مثل ابرهه...

حتما شما هم داستان سپاه ابرهه را شنیده اید، به گمانم جزء اولین داستان های قرانی و مذهبی بوده که اکثر ما در بچگی  شنیده ایم.

به نظر من جالبترین بخش این داستان، آن قسمتی ست که کمتر برای ما تعریف کرده اند... آنجا که سپاه ابرهه  در را ه کاروان شتران عبدالمطلب را مصادره میکند و وقتی خواسته او را میپرسد، جناب عبد المطلب به ابرهه میگوید شترانش را آزاد کند، در صورتی که او پرده دار کعبه بوده و انتظار میرفت از ابرهه بخواهد به کعبه حمله نکند... 

 عبدالمطلب به او می‌گوید من صاحب این شتران هستم و کعبه هم صاحب قدرتمندی دارد که خودش میتواند از آن در برابر شما  دفاع کند. و شد آنچه باید بشود....

این جریان توهین های بی شرمانه به ساحت قران کریم مرا به یاد همان داستان ابرهه می‌اندازد  و مطمئن هستم خداوند به بهترین صورت از کتابش در برابر این افراد رذل، دفاع و حفاظت خواهد کرد، اگرچه در ظاهر به   خط و کاغذ قران  اهانت میکنند ولی این کار باعث نخواهد شد که حقیقت این کتاب آسمانی  نابود شود بلکه شاید سبب شناخت مردمان بیشتری نسبت به آن شود. ان شاء الله. 

جواب ابلهان خاموشی نیست...

نوجوان که بودم  وقتی از مدرسه برمیگشتم مجبور بودم از کوچه ای رد شوم که پسرک نادانی بیشتر اوقات آنجا می ایستاد و به دختربچه هایی مثل ما متلک می انداخت یا گاهی حرفهای زشت و رکیک میزد، بدون دلیل... ،  ادب نداشت؟ ، سادیسم داشت؟ یا دیوانه بود؟ نمیدانم  علتش چه بود... 

بعضی ها  جوابش را میدادند و اوضاع بدتر میشد چون  در  فحش دادن کم نمی‌آورد... طرف پشیمان میشد و راهش را میگرفت و می رفت...

من معمولا سعی میکردم هیچ وقت تنها از آن کوچه رد نشوم و با چند تا از دوستان و همکلاسی‌هایم از آنجا بگذریم تا اگر احیانا آن پسرک نادان و بی ادب بود، تنها نباشم و با دوستان مشغول صحبت شویم و بدون توجه به او  از کوچه بگذریم. ... چون  با وجودی که هیکل درشتی داشت  معمولا حرکتی نمی‌کرد و گوشه ای می ایستاد یا می نشست و فقط از زبان کثیفش میترسیدم ...

و اگر تنها بودم، سعی میکردم راهم را بسیار دورتر کنم و از مسیر دیگری به خانه بروم...ولی همیشه آرزو میکردم بزرگتر  شوم و یک زن کامل شوم و سیلی محکمی به  گوش او بزنم که  تا آخر عمریادش باشد و فحش دادن و بی ادبی یادش برود... چون مطمئن بودم او با این بی عقلی و بی ادبی اش هیچ وقت بزرگ نمیشود، هرچند اگر قد و هیکلش خیلی بزرگ تر شود.... 

 این قضیه کاریکاتورهای   «شارلی ابدو » مرا یاد آن خاطرات تلخ کودکی ام می اندازد. 

بی ادبی کردن فقط نشانه ی ترس است.... جمله ای  که در یک فیلم فرانسوی  شنیدم. 


# نه به اعدام...


کوچکتر که بودم، وقتی پای روضه های امام حسین مینشستم گاهی بعضی از آن ها را باور  نمیکردم، با خودم میگفتم مگر انسان میتواند اینقدر وحشی شود که یک انسان شریف و یارانش را  آن  قدر  فجیعانه به قتل برساند. شاید  اینها همه زاییده تحریف و   مبالغه  تاریخ  و مورخان است....

کمی بزرگتر شدم و بیشتر  خواندم و شنیدم که امام حسین در روز عاشورا علت آنهمه نفهمی و قساوت قلب  را لقمه های حرام  دشمنانش  بیان کرد..همانها . که به فرمایش قران   «  صم بکم عم  فهم لا یعقلون» شده بودند ...

با خودم گفتم  مگر لقمه حرام چیست و چگونه به دست میاید که اینهمه میتواند انسان را تغییر دهد تا مثل یک حیوان وحشی شود. 

در حوادث اخیر که  عده ای مظلومانه در خیابان زیر دست و پای اراذل و اوباش  کشته شدند  و خیلی ها سکوت کردند ولی  همانها با وقاحت از  قاتلین  آن ها دفاع میکنند. و نگران مادر و خانواده آنها هستند و #  «، نه به اعدام» میزنند. 

 جای قاتل و مقتول و ظالم و مظلوم و حق و باطل عوض شده. 

معنی خیلی چیزها را فهمیدم.. ..و این  که لقمه های حرام معمولا از کدام راهها  به دست میاید.... 

آدم های خیلی حساس..

هوای تهران و بسیاری از شهرهای بزرگ واقعا آلوده و کثیف شده است و دیگر قابل تحمل نیست..

چند روز پیش برای خرید رفته بودم بهارستان. وارد یک مغازه شدم، صحبت از آلودگی هوا شد... دخترک فروشنده گفت پدر من خیلی  نسبت به سلامتی ما حساس است و حتی اجازه نمیدهد آب لوله کشی هم بخوریم و میگوید به دلیل آلودگی هوا،  آب هم آلوده است...

نگاهی به دخترک کردم،  سی سال نداشت، لبهایش پروتز بود، بینی اش جراحی بود،. گوشواره یا بهتر است بگویم دماغواره به بینی اش آویزان بود... حجاب هم کلا نداشت با هفت قلم آرایش صورت....

میخواستم از او بپرسم احیانا پدرت نسبت به سلامت روح و روان شما حساسیتی ندارد؟! 

دخترم! خیالت راحت...

در چند ماهی که اوضاع کشور قاراشمیش شده  و در گوشه و کنار ، عده ای اغتشاش میکنند، و به بهانه این اعتراضات برخی ، کشف حجاب کردند، دختر کوچک من استرس گرفته بود که اگر قانون حجاب برداشته شود، چه کنیم، من که بدون چادر از خانه بیرون نمیروم... 

طفلک فکر میکرد قرار است قانون کشف حجاب رضا شاه اجرا شود. 

گفتم نگران نباش اول این که انقلابی در کار نیست  ، دوم این که اگر حجاب  هم آزاد شود، به این معنا نیست که نباید باحجاب بیرون برویم، بلکه یعنی هر کس بخواهد میتواند بی حجاب باشد. مثل همین الان... 

در ثانی هنوز هم زنان باحجاب ما بیشتر هستند... 

گذشت... تا این که سالروز شهادت حاج قاسم شد و جمعیت میلیونی  مردم در بزرگداشت او را در شهرهای مختلف  مخصوصا کرمان و تهران  ، از طریق تلویزیون دید... 

ظاهرا خیالش راحت شد از این که انقلابی  در کار نیست  و قانون حجاب برداشته نمیشود و اینکه  متوجه شد مردم هنوز با وجود تمام مشکلات، به ارزشهای انقلاب و اسلام پایبندند... 

جالب بود که دختر دوازده ساله من متوجه شد ولی هنوز خیلیها که خودشان را صاحب عقل و نظریه پرداز میدانند این را نفهمیدند...