گلی در کویر

گلی در کویر

به انتظار روییدن گلی در کویر قلبمان.
گلی در کویر

گلی در کویر

به انتظار روییدن گلی در کویر قلبمان.

چرا دین از سیاست جداست ؟

  این روزها بحث های سیاسی خیلی داغ اند و گاهی  موضوع «جدایی دین از سیاست»  نقل مجلس خیلی از جوانها ست.....

من خودم به شخصه نه علم دین می شناسم نه  از سیاست سر در می آورم که بخواهم در این مورد نظر بدهم.

ولی به اندازه ذره ای تاریخ خوانده ام و اینقدر فهمیده ام که....

اگر دین از سیاست جدا بود ،   اولین کاری که  پیامبر(ص) در مدینه انجام داد تشکیل حکومت دینی نبود .....

اگر دین از سیاست جدا بود ، امام علی(ع) حاضر نبود بعد از بیست و پنج سال خانه نشینی و غصب خلافتش ،زمامداری حکومت را بپذیرد...

اگر دین از سیاست جدا بود ، امام حسن(ع) حاضر نبود برای تعیین خلافت بعد از خودش پای صلح نامه معاویه را امضا کند....

اگر دین از سیاست جدا بود،  امام حسین (ع) حاضر نبود به خاطر بیعت نکردن با یزید، عزیزترین یاران و خانواده اش را فدا کند.....

.......

اگر دین از سیاست  جدا بود ،امام رضا (ع) حاضر نمی شد ولیعهدی مأمون را با آن شرط و شروطها بپذیرد...

.......

اگر دین از سیاست جدا بود امام زمان ما نزدیک به هزار و دویست سال در پشت پرده غیبت نمی ماند تا شرایط جامعه برای پذیرش حکومتش آماده شود......

اگر دین از سیاست جدا بود، این همه جنگ و خونریزی در طول تاریخ بین ادیان و مذاهب اتفاق نمی افتاد.....

پس همین قدر فهمیده ام که هر کس معتقد است دین از سیاست جداست ، ابله است ،همین.

حال این که  خیلی از دینداران  ما ،دین  فقط لقلقه زبانشان است و بسیاری از سیاستمداران ما از سیاست چیزی نمی دانند ،خود بحث دیگریست.....

صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود.

من نمیدانم این که یک شبی در طول سال فقط یک دقیقه از شب قبل و بعدش طولانی تر است چه تبریک گفتنی دارد؟


یکی نداند فکر میکند ما ایرانیها چقدر  وقت و زمان برایمان با ارزش  است ،که به خاطر یک دقیقه وقت اضافه جشن میگیریم.

و جالب تر این که چقدر خوراکی های جور وا جور برای این  شب فراهم میکنیم تا بخوریم .....انگار زمان زیاد میشود ،معده هایمان هم کش می آید...

ای کاش در برنامه های مختلف تلویزیون هم به جای تبلیغ این همه غذا های جور وا جور کمی در مورد سایر سنت های زیبای این شب مثل حافظ خوانی تبلیغ میشد.....

دقت کرده اید جدیدا چقدر در برنامه های مختلف ، آموزش آشپزی و یامسابقات  آشپزی پخش میشود... .فقط  کم مانده درکناراخبار گو ها هم یک آشپز بایستد و غذا بپزد....بعد میگویند چرا آمار مطالعه در کشور ما اینقدر پایین ست ....

کل برنامه های صدا و سیما را بررسی کنیم چند در صد اختصاص به کتاب و کتاب خوانی و چند درصد در مورد غذا و آشپزی ست.....

ولی به هر جهت شب یلدا هم مانند چهار شنبه سوری  از سنتهای قدیمی ماست ....فلسفه اش چیست و به چه درد  میخورد بماند...

همین مهمانی ها و دور هم نشستن های فامیلی هم برای خودش حال و هوایی دارد .....

امسال شب یلدا مصادف شده با سالروز ولایت امام زمان (    عج)

دعا کنیم با ظهورش شب یلدای هزاران ساله جهان تمام و چشم عالم به خورشید وجودش روشن شود .....


Image result for ‫شب یلدا‬‎





مفت باشه ...کوفت باشه.

شاید یکی از مصادیق بارز این ضرب المثل ، همین استفاده از شبکه های اجتماعی ست .

خدا وکیلی اگر به خاطر استفاده  از آن باید هزینه میدادیم ولو به اندازه یک پیام نا قابل مثلا صد تومان حاضر بودیم این همه وقت صرف آن کنیم.

برایم جالب است ،مثلا سالها شماره  یک دوست قدیمی  در گوشی مان  بوده و یک بار به خودمان زحمت نداده ایم  یک تماس تلفنی  با او بگیریم و صدایش را بشنویم و حالش را بپرسیم ..... ولی همین که عکسش را  در پروفایلش میبینیم فکر میکنیم او هم ما را می بیند و روزی شونصد تا پست با هم رد و بد میکنیم ،!!

چرا؟؟

البته من هم مدت نسبتا کوتاهی در گیر یکی از این شبکه ها  بودم ولی بعدا متوجه شدم چقدر ذهنم را مشغول کرده است ....دایم وسوسه میشدم بروم سراغ گوشی ام و ببینم  چه مطلب تازه ای برایم آمده است.

....مطالبی که دانستنش خیلی برایم فرقی نمی کرد و خیلی زود فراموش میکردم....از همان علوم لاینفعی که باید از آنها به خدا پناه برد....

گاهی آنقدر سرم توی گوشی ام بود که جواب بچه ها را در حالی میدادم که در حال گشت و گذار در شبکه بودم ......یک بار که داشتم در همین وضع به دختر کوچولویم جواب میدادم متوجه ناراحتی اش از بی توجهی  ام به او شدم و حالم از خودم به هم خورد....

خودم را جای او گذاشتم و فهمیدم چقدر این کار تهوع آور است ....که با کسی صحبت کنی و او بدون نگاه کردن به تو و مشغول بودن به کار دیگری جوابت را مختصر و مفید بدهد.... 

در ثانی تمرکز و توجه  ام را در خیلی از کارها  کم کرده بود.

بنابراین تصمیم گرفتم کلا ارتباطات غیر ضروری موبایلم را قطع کنم....و فقط به عنوان تلفن و فرستادن پیامهای لازم  و مختصر از آن استفاده کنم.

و البته  برای نوشتن  مطالب نه چندان به درد بخور این وبلاگ هم از موبایلم استفاده میکنم ....که آن هم فقط برای خالی کردن انباشته های ذهنی ام هست نه چیز دیگری ....چون به جز نوشتم راه بهتری نمیشناسم .....و شاید اگر آن هم  پولی باشد و هزینه ای برایم داشته باشد دوباره برای نوشتن به سراغ دفتر و قلم بروم...    


شاید چون سیاه هستند!

دیروز صدها انسان بی گناه در نیجریه به جرم شیعه بودن کشته شدند ............ولی هیچ کس در هیچ جای دنیا این کار را محکوم نکرد.............هیچ هنرمندی پیام تسلیت نداد..........هیچ شمعی به نشانه همدردی روشن نشد .......

حتی در کشور خودشان هم عزای عمومی اعلام نکردند.....

شاید به این دلیل که آنها سیاه بودند .......رنگ پوستشان را میگویم .......شاید چون کشورشان مانند فرانسه پیشرفته نیست ......شاید چون در آفریقا زندگی میکنند....... و آسمان آنجا و زمینش رنگ دیگری ست......شاید هم .....

اگر این مظلومیت  نیست؟ پس مظلومیت چیست؟

حالم از تمام آنها که ادعا میکنند روشنفکر هستند.... و نیستند به هم میخورد .....از تمام آنها که معتقدند دین از سیاست جداست..... ازهمه آنها که مدعی دفاع از حقوق بشر هستند..... و نیستند....


Image result for ‫کشتار مسلمانان در نیجریه‬‎

حیف که سفره جمع شد.

محرم و  صفر هم تمام شد.....  چقدر دلم برای  روضه ها تنگ میشود...شاید تنها چیزی که من را از این دنیای مادی و تکراری بخور،بخواب،اندکی به عالم معنا پیوند میدهد همین مجالس  روضه و ذکر اهل بیت است.

 دلم برای منبر های استاد پناهیان تنگ میشود....

آنقدر پای منبرشان لذت میبرم که گاهی واقعا احساس میکنم پای یک سفره پر از غذاهای خوشمزه هستم و از  خوردن تک تک لقمه های آن لذت میبرم .

ای کاش میتوانستم همه آن را به دیگران هم منتقل کنم و آنها را هم در این لذت معنوی شریک کنم.

هر چند نشستن در جلسه روضه و تأثیر نفس عالم   و روحانیت فضا چیز دیگری ست .

گاهی فکر میکنم برخی از مطالب که میشنوم  قبلا میدانستم و گفته هایش مهر تأیید ی ست بر دانسته هایم .... گاهی آنقدر مطالب برایم تازگی دارد که از دانستنش ذوق میکنم ..... گاهی  با  شنیدن مطلبی تمام عطش درونیم فروکش میکند که خودم  باورم نمیشود .... گاهی به گمانم میرسد این مطالب را فقط برای پاسخ دادن به سؤالات ذهنی من آماده کرده است .....

خلاصه این که از  ساعتها نشستن پای منبر استاد پناهیان  خسته نمی شوم و به گمانم  جزءعمرم محسوب نمیشود.

ان شاءالله در پست های بعدی برخی از مطالب جدیدی را که آموختم می نویسم.

گاهی بعد از تمام شدن جلسه روحم سبک میشود و دوست دارم  با هر کسی که در سر راهم تا خانه میبینم  سلام و احوال پرسی کنم  و دستشان را به نشانه محبت بفشارم...

ولی حیف که این حال خوشم خیلی دوام ندارد و  به راحتی  شیطان از دستم می رباید  چون بی مروت  نقطه ضعفهایم را بهتر از خودم می شناسد ...

ولی باز هم خدا را شاکرم  و از اهل بیت  میخواهم که مانند همیشه ما را تنها نگذارند  تا ان شاءالله  عاقبتمان به خیر شود .


Image result for ‫اهل بیت النبوه‬‎




طعم واقعی خوشبختی....

اربعین نزدیک است و مسافران ما هم راهی شدند....

من مانده ام این همه پیر و جوان ،زن و مرد و کودک ،پای پیاده ،در این هوای سرد ،در آن اوضاع نا امن عراق کجا میروند ؟ برای چه میروند ؟ به عشق دیدن که میروند؟

داستان پیاده روی اربعین  ،داستان کسانی ست که وقتی  به امامشان میگویند:  ای کاش با تو بود یم .....یعنی واقعا اگر  در آن زمان  بودند پای حرفشان  می ایستادند....

داستان پیاده روی اربعین  ،داستان  کسانی ست که  عاشقانه  پا به پای اسرای کربلا ،با امام سجاد و حضرت زینب  همراهی و همدردی میکنند ....

داستان اربعین  ،داستان قدرت نمایی لشگر امام زمان ست  ،داستان پیاده نظامی که بدون سلاح، پا به سرزمین نا امنی میگذارند  که صدها شمر و حرمله  با شعار الله اکبر، مظلومان را سر میبرند. ....

داستان اربعین  ،داستان عزادارانی ست که صاحب عزا،آنها را خودش برای مجلس اربعین جدش ،خصوصی  ،دعوت کرده است....

  ای کاش  امروز ، سال شصت و یک هجری بود.....دیگر دخترکان حسین با دیدن سپاه یزید دلشان نمی لرزید ....چون مطمئن بودند سپاه امامشان ده ها برابر آنهاست....

پس ای مولا و صاحب ما ....سپاهت آماده است ...بیا....

خودت شاهدی که بهترین و شجاع ترین جوانانمان  برای یاریت  آمده اند تا به تو ثابت کنند فدائیانت کم نیستند ....پس بیا.....بیا و به ما ثابت کن که این همه انتظار بی نتیجه نبوده ....بیا و انتقام خون جدت را بگیر....بیا تا جهان  بوی عطر ناب آرامش بگیرد....بیا تا دنیا  طعم واقعی  خوشبختی را بچشد....


Image result for ‫پیاده روی اربعین‬‎