گلی در کویر

گلی در کویر

به انتظار روییدن گلی در کویر قلبمان.
گلی در کویر

گلی در کویر

به انتظار روییدن گلی در کویر قلبمان.

در چاه طمع....

چقدر زندگی بعضی از آدم ها عبرت آموز است... 

 

مهمان یکی از برنامه های ماه عسل خانمی بود که به اتفاق همسرش گول فرد شیّْادی را خورده بودند که آنها را به طمع رسیدن به گنجی میلیاردی در یک بیابان دور افتاده داخل چاه عمیقی انداخته بود و تمام پول هنگفتی که همراهشان بود را دزدیده بود. در این حادثه این خانم به طور شگفت انگیزی بعد از هشت روز نجات یافته بود و همسرش در دم جان داده بود. 

 

 امان ازطمع .....حدود یک سال پیش برای ما هم چنین حادثه ای ممکن بود رقم بخورد.... 

 

 پیامکی برای همسرم آمد با این مضموم: که من چوپانی هستم در حوالی روستای کبودر آهنگ همدان .در حوالی روستا   کوزه ای شامل هزاران سکه اشرفی  قدیمی پیدا کرده ام که ظاهرا میلیارد ها تومان می ارزد .چون من یک روستایی هستم و نمی دانم چه طور می شود آنها را آب کرد و فروخت لذا شما چند میلیون به من بدهید ومن جای گنج را به شما میگویم و کلی قسم و آیه که به کسی نگویید و من شماره ی شما را از میان صد ها شماره ای که میان قرآن  گذاشتم در آوردم و چه و چه ..... 

 

همسرم تا پیامک را خواند با اطمینان از این که این یک نوع کلاه برداری و دزدی در روز روشن است بدون هیچ تأملی  برایش نوشت اگر واقعا گنجی پیدا کرده ای  مال بیت المال است و باید به میراث فرهنگی خبر دهی ممنون از پیشنهادتان چوپان دروغگو  !! 

 

فکرش را بکنید پولی را که با این زحمت وبه قول معروف با کد یمین وعرق جبین به دست می آوریم حاصلش این است  که برکت از زندگیهایمان رفته وای به حال پولهای باد آورده .!!

ماه عسل!!

گاهی که چند رکعت نماز مستحب ریاکارانه میخوانم و یا در مجلس روضه برای خالی شدن دلم چند قطره اشک میریزم و یا  از روی ترحم  به نیازمندی چند ریال کمک میکنم و یا از سر بیکاری چند صفحه قرآن میخوانم  ... احساس میکنم شاخ غول را شکسته ام!!..انتظار دارم وقتی از خانه بیرون می روم مردم را با چهره ی برزخی شان ببینم....و یا حس میکنم آنها مرا طور دیگری میبینند...ملکوتی و روحانی!!.....چشم هایشان توان دیدن  نورانیت مرا ندارد!......متواضعانه همه را دوست دارم چون ممکن است خداوند مرا وسیله هدایت آنها قرار داده باشد.... 

 

 برنامه ماه عسل برای امثال من ساخته شده است....با دیدن برخی از آدم ها تمام بتی که از خودم ساخته ام میشکند....از پنجشنبه هفته پیش در شوکم!....و شب های قدرم را هم در فکر آنها به سر بردم..... 

 

خانمی که خودش روی ویلچر بود و احتیاج به پرستار داشت و سرپرستی یک دختر نابینا و کم توان ذهنی را بر عهده گرفته بود..... 

 

مرد جوانی که زندگی اش را وقف نگهداری  از کودکان یتیمی کرده بود که از نظر جسمی و ذهنی ناتوان بودند..... 

 

خانمی که مراقبت از کودکی را بر عهده گرفته بود که والدینش به سبب ناهنجاری  شدید صورتش توان نگهداری از او را نداشتند چون اطرافیان با دیدن صورتش از او میترسیدند..... 

 

من  مدتی به اقتضای شغلم با این کودکان بوده ام تحمل بعضی از آنها برای چند ساعت و یا چند دقیقه هم بسیار طاقت فرساست ..... 

 

با دیدن آن برنامه مدام این فرمایش امیرالمؤ منبن برایم تداعی میشود : 

 

       مردم سه دسته اند :یا عالمند یا متعلمند ویا پشه هایی سرگردانند.

 

من همیشه احساس میکنم پشه ای سرگردانم.......پشه ای که باید از تمام عبادت های پوکش توبه کند.                 

 

آرزوهای بزرگ.....

هر کس میخواهد روی دیگرشهر تهران را با تمام بی بند وباریهای ظاهریش ببیند باید شبهای قدر سری به حسینیه همدانی ها,مسجد ارگ ,مصلی ,حسینیه حضرت فاطمه در میدان سپاه و ده ها جای دیگر بزند که در هر کدام ده ها هزار نفر برای احیا جمع میشوند به طوری که تمام خیابانهای اطراف مملو از آدم و ماشین های پارک شده است. 

 

دیشب وقتی در مراسم  احیا به خیل عظیم جمعیت  نگاه میکردم که حضرت صاحب را صدا میزدند با خود گفتم از این همه آدم چه تعداد مان از ته ته قلبمان میخواهیم فرج حاصل شود ؟...چه تعداد از ما حاضریم از تمام زندگی مان بگذریم تا او بیاید و کار جهان سامان بگیرد؟... تا دیگر مردم غزه کشته نشوند تا دیگر کسی نگران تجاوز های داعش نباشد؟..... 

 

همه دوست داریم او بیاید ولی برنامه های زندگیمان به هم نخورد!!!.... یکی قرار است امسال عروسی کند .....یکی به حج برود.....یکی خانه بخرد.....دیگری بچه دار شود...خلاصه به فکرهمه چیز و همه کس هستیم جز او!!..... 

 

در دوران دانشجویی ام با خانمی اتریشی آشنا شدم که مسلمان شده بود.از زندگی اش تعریف میکرد که جزء خانواده های بسیار متمول بود. شرایط اشرافی زندگی اش از خانه و لباسها و بقیه موارد همان بود که خیلی از جوانهای ما آرزویش را دارند .وقتی با مرد مسلمانی آشنا و مسلمان شده بود تمام خانواده اش اورا طرد کرده بودند . 

 

 برای یادگیری علوم  دینی به ایران و شهر قم هجرت کرده بودند ....او از شرایط زندگی در ایران که میگفت من فقط گریه میکردم .....سه سال تمام در دوران جنگ در زیر یک راه پله چند متری با دو فرزندش زندگی میکرد در حالی که همسرش به جنگ میرفت ....او میگفت ماه ها میشد که ما جز نان و ماست هیچ چیز برای خوردن نداشتیم....البته الان او یکی از اساتید حوزه  قم شده است و حتما زندگی خوبی دارد....  

او میگفت بزرگترین آرزویم این است که بقیه خانواده ام مسلمان شوند!!!!! 

 

واقعا چند درصد از این جمعیت عظیمی که شبهای قدر احیا میگیریم وبرای فرج حضرت دعا میکنیم  حاضریم از تمام زندگی مان به خاطر عقایدمان بگذریم؟؟؟؟؟

 

 

      

کمی قدر شناس باشیم.....

در آستانه شبهای قدر هستیم وتقریبا ده روز دیگر ماه مبارک رمضان تمام میشود.به نظرم من مصداق واقعی این روایت پیامبر هستم که: بعضی ها از ماه  رمضان فقط تشنگی و گرسنگی عایدشان میشود..... 

چند روز پیش مصاحبه سه خانم امریکایی,ژاپنی و دانمارکی را دیدم که به دین اسلام مشرف شده بودند همان کسانی که من همیشه به حالشان غبطه میخورم. 

 

وقتی آدم هایی از این دست را میبینم حالم از خودم بهم میخورد . گاهی تفاوت ما آدم ها از زمین است تا آسمان!!.... 

خانم ژاپنی میگفت:من همیشه لوازم منزلم را از کالا های ایرانی انتخاب میکنم چون از این طریق به اقتصاد کشور شیعه کمک میکنم!!...فکرش را بکنید....یک ژاپنی با وجود کالا های با کیفیت ژاپنی که قابل مقایسه با اجناس ما نیست......... نمی دانم چه باید بگویم .... 

 

یکی از نام های قیامت یوم الحسرت است .....از استاد بزرگی شنیدم که میگفت این نام قیامت مخصوص ما مسلمانان وبه ویژه ما شیعیان است !!!!....چرا که  قدر نعمت هایی که دیگران ندارند و ما داریم را نمیدانیم.... قدر ایران...قدر اسلام.... 

 

قدر اهل بیت....قدر قران......قدر ماه رمضان ....قدر نماز و روزه ......قدر تشنگی و گرسنگی .....قدر افطار و سحر .....و 

 

خدایا در شبهای قدر به همه ما توفیق قدر شناسی از نعمت هایت را عنایت فرما..... 

 

خندوانه.....

خندوانه عنوان برنامه جالبی ست که مدتیست  از شبکه نسیم پخش میشود.مهمانهایشان در مورد شاد بودن وشاد زندگی کردن صحبت میکنند. 

 

در یکی از برنامه ها استاد مصطفی رحماندوست در مورد شاد بودن این گونه  گفتند: 

 

(مردم ما اصولا شاد نیستند و کمتر میخندند.آنها باید بدانند که حل  تمام مشکلات اقتصادی و اجتماعی به دست آنها نیست و غیر ممکن است.... 

 

 مردم باید بدانند که  روزی آنها به دست خداست واگر تلاش کنند آن را به دست می آورند......  

 

به دنبال آرزوهای بلند ودست نیافتنی نباشیم و بدانیم عزت و احترام هر کس به دست خودش است .... 

 

شما نمی توانید تمام گرسنه های دنیا را سیر کنید یک نفر را سیر کنید خوشحال میشوید.... 

 

من نمیتوانم برای همه بچه های جهان شعر بگویم بچه های ایران را شاد کنم کافی است.... ) 

 

سخنان  او خیلی به دلم نشست . بعضی از ما اگردر زندگیمان  مشکل خاصی هم نداشته باشیم ...درآمدمان مکفی باشد...فرزندان سالم و صالحی داشته باشیم...همسرمان مهربان و وفادار باشد...آنقدر لابه لای مسائل مختلف سیاسی و اجتماعی و اقتصادی محله و شهر و کشور وجهان میگردیم (درست مانند کسانی که داخل سطل زباله دنبال مواد بازیافتی  میگردند) تا مشکلات کوچک و بزرگی را پیدا کنیم وبرای هر یک از آنها به دنبال مقصر  میگردیم اعم از نوه  خاله ,بقال سر کوچه, دولت سابق و یا رئیس جمهور چهار سال دیگر....و خودمان کوچک ترین تلاشی برای حل هیچ کدام از آن هانمی کنیم. 

 

در صورتی که میدانیم مسائلی مانند فقر ,بیکاری, قتل,  اعتیاد و.... در همه جای دنیا حتی در پیشرفته ترین کشور هاوجود دارد. 

و بزرگ نمایی مشکلاتمان جز نا امید تر کردن جوانانمان ثمر دیگری ندارد. 

 

ای کاش کمی هم به داشته هایمان نگاه می کردیم . 

اگر ما به جای مردم غزه و عراق و سوریه بودیم باز هم این همه فرصت فکر کردن به مسائل اقتصادی را (که بیشتر به علت زیاده خواهی خودمان است) داشتیم؟؟؟  

یا اگر هرلحظه بیم این را داشتیم که  موشک های اسرائیل  شهر وخانه مان را ویران کنند یا از ترس گروه داعش مجبور بودیم در کنار خانواده مان بمانیم و از خانه خارج نشویم باز هم این همه در گیر بازی های سیاسی مزخرف میشدیم؟. 

 

و این که میدانیم درکشور های همسایه ما چه میگذرد وککمان نمیگزد خود بحث دیگریست.!!!!   

تمرین تقوا..........

شاید بیشترین توصیه ای که در تمام ادیان به انسان شده رعایت تقواست و شاید ساده ترین تعریف آن پرهیز از محرمات است و شاید آنچه سبب هبوط آدم از بهشت شد رعایت نکردن اولین حرمت بود.  

 

در ماه مبارک رمضان خیلی شنیده ایم که روزه گرفتن تمرین تقواست..... چند روز پیش در برنامه سمت خدا استاد فرحزاد در مورد این جمله شرح زیبایی  ارائه داد: 

 

زمانی که ما روزه میگیریم در حقیقت تلاش میکنیم برنامه منظم و لازم غذا خوردنمان را  که هر روز تکرار میشده تغییر دهیم واز خوردن ,که یکی از لذت های حلال خداست در ساعت های خاصی اجتناب کنیم در واقع با این کار صبر وتحمل ما و مدیریت بر جسممان زیاد میشود  وبه تبع آن میتوانیم به  روحمان نیز مدیریت کنیم  و به خودمان اجازه ندهیم هر موقع خواست دور گناه برود . 

و به ما ثابت میشود حال که توانستیم به شکممان وخواسته های آن "نه " بگوئیم میتوانیم به وسوسه های دیگر نفسانی مان هم "نه"  بگوئیم.   

دعای وحشتناک نکنیم!

خاطرم هست چندین سال پیش در دوران کارورزی ام مراجع جوانی داشتم که مبتلا به بیماری اسکلرودرمی بود.این بیماری اعضای مختلف بدن مثل پوست ,مفاصل و حتی بافت های درونی بدن را درگیر میکند ,پیشرونده است ومعمولا درمان قطعی ندارد و تاپایان عمر بیمار باید داروهای زیادی برای جلوگیری از کم شدن  آب بدن و خشک و سفت نشدن پوست ومفاصلش مصرف کند.ظاهر این افراد هم به مرور تغییر میکند ,بسیار لاغر میشوند و پوستشان براق و خشک و قرمز میشود و مفاصل دستشان خمیده وسفت  میشود.  

 

ماه رمضان بود و یک روز این دختر جوان از من پرسید روزه هستی؟گفتم :آره....گفت :خوش به حالت ....و ادامه داد دقت کردی بعصی از وقت ها و زمان های خاصی هست که هر دعایی بکنی مستجاب میشود و خدا زود حاجتمون رو میده ...گفتم :آره...گفت:چند سال پیش  یک روز ماه رمضان که از روزه گرفتن خسته شده بودم از ته دل دعا کردم ای کاش به یک بیماری مبتلا شوم که هیچ وقت تا اخر عمرم مجبور نشم روزه بگیرم..!!!!!چند ماه بعد متوجه شدم به این بیماری مبتلا شده ام والان حاضرم خوب شوم و تمام عمرم را روزه بگیرم!!!. 

 

در این ماه عزیز برای تمام بیماران خصوصا کسانی  که حسرت یک روز روزه گرفتن بردلشان مانده دعا کنیم.  

اگر شیاطین در غل و زنجیرند پس چرا.....؟

 

چند روز پیش نزدیک افطار برای  انجام کاری به خیابان رفتم  متأسفانه در تهران بر خلاف  

 

شهرستانها روزه خواران حتی حرمت این ماه راهم کمتر نگه میدارند ..... بی توجه سیگار  

 

میکشند... آب مبوه میخورند ... 

 

ودر بعضی از معابر شاید شک کنی به این که ماه رمضان است!! و یا این که اینجا 

 

یک شهر در یک کشور اسلامیست!!! 

 

 درظاهر و سر و شکل بعضی از مردم هم اثری از روزه, گرسنگی,تشنگی و ضعف دیده نمی شد  

 

در حالی که من از ترس این که ضعف بر من غالب شود آرام راه میرفتم ... 

 

با خودم گفتم یا من آدم بسیار ضعیف و  کم طاقتی هستم یا این کسانی که من میبینم روزه نیستند!...  

 

پس این که میگویند دراین ماه شیاطین در غل وزنجیرند  یعنی چه؟... 

 

امروز پاسخ سؤالم را از برنامه سمت خدا گرفتم.استاد میرباقری فرمودند:  

 

("ماه مبارک رمضان مانند قرآن و حرم اهل بیت است هر کس وارد محیط آنها  شود از آن به حد ظرفیت  

 

خودش بهره میگیرد ....عده ای مانند ما از ظاهر آنها و  به تبع آن ازبرکات ظاهریشان استفاده میبرند 

 

 وعده ای از برکات باطنیشان بهره مند میشوند......

 

 هر کس قران را بخواند  به او معرفتی اضافه ویا از او رذیله ای کاسته میشود واین بستگی به میزان 

 

 توجه و حضورش دارد.....برخی از افراد خودشان را از چندین ماه قبل از ورود به ماه رمضان  

 

آماده و روز شماری  میکنند .  مسلماً حال آنها با کسانی  که برای تمام شدنش روز شماری میکنند تفاوت میکند..... 

 

غل و زنجیر برای کسانی بسته  میشود که وارد این ماه  میشوند. اگر دیدید به راحتی گناه میکنیم چون هنوز وارد این  

 

ماه نشده ایم . 

 

یکی از برکات این ماه همین است که شبها به راحتی بیدار میمانیم .... روز های طولانی و گرم  

 

میتوانیم روزه بگیریم..... عبادت کردن ,دعا  و قرآن خواندن برایمان آسان است و..." )

 

 وقتی کمی با خودم فکر کردم دیدم درست است ...در غیر از این ماه اگر چند ساعتی ناهارم دیر میشد با وجودی که  

 

صبحانه مفصّْل میخوردم  دست و پایم شروع به لرزیدن میکرد .....دختر ده ساله  ام که چثه ی ظریفی دارد 

 

  توان عجیبی در روزه  گرفتن دارد....اکثر ما که در طول سال به ندرت روزی چند صفحه  

 

 قرآن میخوانیم  در این ماه معمولا قرآن را ختم  میکنیم و این  نیست مگر به سبب برکات این ماه شریف و بسته   

شدن غل وزنجیرشیاطین.   

 

  

ای کاش مسلمان نبودم.!!......

ما آدم ها در زندگی در شرایط مختلف به حال بعضی ها غبطه میخوریم . 

 

گاهی به ثروت بعضی ها  ......گاهی به اخلاق بعضی ها......گاهی به آرامش زندگی  

 

بعضی ها .....گاهی به توفیقات بعضی ها... 

 

نمی دانم شما چقدر به حال مردم غبطه میخورید وچرا؟ 

 

من تقریبا هر سال ماه رمضان که میشود به حال بعضی ها غبطه میخورم .... 

 

به حال کسانی که در کشور های پیشرفته در شرایط مالی و اجتماعی فوق العاده  

 

زندگی میکنند و مسلمان نیستند یعنی  مسلمان به دنیا نیامده اند و تا سنین جوانی  

 

به دین وآیین پدر ومادرانشان هستند وناگهان تحولی در زندگی شان رخ  میدهد  

 

 و به تمام آسایش و رفاه و راحتی زندگی شان که ما عمری به دنبال آنها هستیم  

 

پشت میکنند ومسلمان میشوند. 

 

 برای این که دینشان اسلام شود  تاوان سنگینی میپردازند اقوام و دوستانشان  

 

را از دست میدهند ......زندگی مرفه شان  را رها کرده گاهی به ایران که بعضی 

 

 از ما از آن گریزانیم هجرت میکنند  .....و اعمال و عباداتی که برای ما عادت شده 

 

وباکسالت وخستگی انجام میدهیم با شور ونشاط غیر قابل توصیفی انجام میدهند.. 

 

من یک بار از نزدیک شاهد نماز  خواندن یکی از آنها بودم جوانی که تمام زندگی اش 

 

  رادر سوسیس گذرانده بود ....به گونه ای دستهایش را بلند کرده بود و قنوت می خواند که 

 

 انگار خودش  را در آغوش خدا میدید .... بادیدن نماز او اشک های من بی اختیار میریخت ... 

  

نمی دانم شاید این افراد مصداق بارز این آیه اند که خداوند هر کس را که بخواهد هدایت  

 

میکند....البته حتما در زندگی آنها نقاط عطفی وجود داشته است که مشمول این عنایت 

 

 حضرت حق شده اند. 

 

 همیشه با  خودم میگویم ای کاش من هم مسلمان به دنیا نمی آمدم  

 

....شاید توفیق حاصل میشد ومن هم مسلمان میشدم در این صورت حتما نماز خواندن  

 

و روزه گرفتن وسایر عبادتها برایم  رنگ وبوی دیگری  داشت.