گلی در کویر

گلی در کویر

به انتظار روییدن گلی در کویر قلبمان.
گلی در کویر

گلی در کویر

به انتظار روییدن گلی در کویر قلبمان.

اگر شهید نشویم می میریم.

هفته پیش با چند تا از خانم های محل تصمیم گرفتیم  به مناسبت روز مادر، به دیدار مادر یکی از شهدای دفاع مقدس که در همسایگی ماست،. برویم.

مادر شهید احمد موحدی، خانم بسیار ماهی بود مهربان و خونگرم.، سرزنده و خوش رو.... از پسرش برایمان  گفت که با وجود بیماری سختی که داشت به  جنگ میرفت و وقتی که  جنگ تمام شد،. چقدر ناراحت بود که شهید نشده ، تا این که عملیات مرصاد شد و دوباره رفت و شهید برگشت و به آرزویش رسید. 

از او پرسیدیم  چرا با وجود بیماری اش اجازه می‌دادید به جنگ برود نگفتیداین وظیفه  آدم های سالم است نه او ؟

گفت.، چرا ولی دوست داشت. و آرزویش این بود که شهید شود، و  در مورد یکی از جوانان فامیل گفت که با وجودی که اصرار داشت به جنگ برود ولی خانواده اش اجازه ندادند و چند ماه بعد از جنگ، در یک حادثه رانندگی فوت کرد و چقدر مادرش گریه و زاری می‌کرد که ای کاش اجازه می‌دادیم به جنگ برود لا اقل شهید میشد و به آرزویش می‌رسید... 

مرگ حق است دیر یا زود ولی این که چگونه و چه مر گی را انتخاب کنیم مهم است... 

چقدر تناقض.!؟

وقتی حادثه تروریستی گلزار کرمان در روز ولادت حضرت زهرا ، روز مادر،. رخ داد، واکنش مردم عادی ، افراد مشهور و معروف و  دشمنان و معاندان کشور قابل تامل بود...

مردم عادی خشمگین بودند  از اینهمه رذالت دشمنان مان ، برخی غبطه میخوردند به حال کسانی که توفیق شهادت پیدا کرده بودند و عده ای ته دلشان خوشحال بودند که نرفتند و دچار حادثه نشدند...ا

برخی از افراد مشهور و معروف که یک سال پیش با مرگ یا به قول آنها  کشته شدن یک دختر اینهمه جامه دریدند و هشتگ زدند و مردم را تهییج کردند و شعار زن زندگی آزادی سر دادند،  وقتی اینهمه زن و کودک غرق در خون خودشان را دیدند، لال شدند.! 

دشمنانمان هم که بویی از شرف و انسانیت نبردند عده ای  خوشحال بودند و  این را انتقام از نظام و حکومت  می‌دانستند و عده ای عصبانی بودند و برای مردم دلسوزی می‌کردند و این را کار خود نظام و حکومت یا ضعف سیستم امنیتی آن   می‌دانستند..!

 یکی به آنها بگوید چرا و با چه دلیل و مدرکی این حرف را می‌زنید، نظام چه سودی در این جریان می‌برد جز صرف اینهمه هزینه برای درمان و بهبود اوضاع.....

یکی نیست به آنها بگوید کی   میخواهید از  نعمت عقل و شعوری که خداوند به  ما داده  استفاده  کنید ؟! کی دست ازاین همه  لجاجت و عناد برمی‌دارید؟! 

آرزوهای بزرگ.!

هفته پیش دخترم قرار بود از طرف دانشگاه برای مراسم سالگرد شهادت سردار سلیمانی به  کرمان برود، متاسفانه ظرفیت پر شد و نوبت دختر من نشد. روز مادر که خبر حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان را شنیدیم به همه چیز فکر می‌کردم، به هر چیزی ....

 نمیدانستیم برای شهدای این حادثه  ناراحت باشیم یا خوشحال بابت این توفیق... دخترم  خیلی ناراحت بود و غبطه می‌خورد به حال شهدا و می‌گفت حیف که  ما لیاقت نداشتیم....

به او گفتم از بین هزاران نفری که رفتند قسمت و نصیب همان تعداد محدود شد ،. تو هم  اگر   میرفتی، لزوما شهید نمیشدی ولی بین خودمان باشد از ته دل خوشحال بودم که نرفت... 

دختر من بیست سال بیشتر ندارد در اوج جوانی و با کلی امید و آرزو و مطمئن هستم جوانان زیادی با طرز فکر او هستند... 

و این را ساعات و روزهای بعداز حادثه اثبات کرد که دوباره خیل عظیم جمعیت بدون هیچ ترسی به سمت مزار سردار سلیمانی  رفتند... 

در این میان و با وجود چنین  مردم و جوان‌هایی که شهادت آرزویشان هست و به حال شهدا غبطه می‌خورند، دشمنانی  داریم در اوج  ذلت و حقارت و کج فهمی  و فکر می‌کنند می توانند مردم ما را از مرگ و  شهادت بترسانند. مردمی که الگو و رهبر و همه چیزشان امام حسین است و چه زیبا سردار سلیمانی فرمودند ما ملت امام حسینیم ، ما ملت شهادتیم..!...