گلی در کویر

گلی در کویر

به انتظار روییدن گلی در کویر قلبمان.
گلی در کویر

گلی در کویر

به انتظار روییدن گلی در کویر قلبمان.

حرفهای درگوشی....

قبول دارید که بعضی از حرفها را نمی توان به هر کسی گفت؟

نه به این دلیل که نمی فهمند و یا شما را مسخره می کنند و یا قبول ندارند و یا برداشت غلط میکنند بلکه به این دلیل که نمیشود هر حرفی را به هر کسی گفت!!!

مسافرین اربعین ما هم برگشتند آنها هم معتقد بودند اربعین امسال مثل سالهای قبل نبود...شور مردم با شعور عجیبی همراه بود....

شاید خیلی از ما در پی این بودیم که  امسال چشم انتظاریمان تمام شود ولی نشد ....شاید خیلی ها هم نا امید شدند....

من هم همینطور .....به گمانم همه آماده بودیم برای ظهور......ولی بعد  از آمدن مسافرانمان و شنیدن دیده هایشان فهمیدم که این طور نیست......هنوز آماده نیستیم......

وقتی از مهمان نوازی  بعضی ازمردم عراق گفتند ......

از این که تمام سال کار میکنند و پس انداز میکنند تا در این ایام همه آن را خرج زائران اربعین کنند ....

این که بر سر راه زائران می ایستند و با اصرار آنها را که اصلا نمی شناسندبه خانه هایشان دعوت میکنند.....

ابن که در خانه های ساده و باصفایشان که خبری از مبلمان و وسایل گرانقیمت نیست به عشق پذیرایی از زائران امامشان چه سفره های باشکوهی می اندازند.....


اینها همه یعنی ما هنوز آماده نیستیم ...

اینها یعنی ما هنوز در گیر آباد کردن خانه هایمان هستیم نه آباد کردن دنیای همه...

اینها یعنی ما هنوز آماده ظهور نیستیم...

یعنی خداوند به ما لطف میکند و رحم کرده است که هنوز اماممان در غیبت است !!!

که اگر در این شرایط که ما هستیم بیاید یعنی حجت بر ما تمام خواهد شد در حالی که هنوز مرد عمل نیستیم ..... 

در حالی که هنوز آماده نیستیم ....

هنوز با خودمان در گیریم .....

هنوز در گیر خودمانیم ......

هنوز نمیدانیم میخواهیم چه کنیم؟...

هنوز سرگردانیم.....  

ولی با وجود همه اینها خدایا به آمادگی ما نگاه نکن ,به سرگردانی ما رحم کن و اماممان را برسان..........  

دوباره آب رد میشود....


ما خانم ها هر چند وقت یک بار تصمیم میگیریم بعضی از سُنب و سوراخ های خانه را که کمتر در دسترس هستند نظافت اساسی کنیم.

چند وقت پیش متوجه شدم آب از ظرفشویی آشپزخانه به سختی رد میشود و حدس زدم سوراخش بند آمده و نیاز به نظافت دارد .

درست سال پیش همین موقع ها بود که لوله ها گرفت و یک هفته اسیر باز کردن آنها شدیم.با کمک فنر باز نشد و لوله کش آمد و با خراب کردن قسمتی از مسیر لوله در نزدیکی چاه با هزار مکافات لوله را باز کرد .آنقدر لجن گرفته بود که تمام خانه را بوی تعفن برداشته بود.روز بد نبینید مکافاتی بود برای خودش.....


امسال تصمیم گرفتیم زودتر لوله ها و سیفون را تمیز کنیم تا دوباره کار به جای باریک نکشد .فکر نکنم کاری تهوع آور تر از این کار باشد ولی با هزار زحمت لوله هارا باز کردیم ...وایتکس کاری کردیم و شستیم و دوباره بستیم.....


با خودم میگفتم آخر در ظرفشویی آشپزخانه که فقط میوه و ظرف میشوییم این همه لجن و مو چه میکند.

ولی خودمانیم بعد از این که لوله ها شسته و تمیز میشود و آب به راحتی از آن رد میشود چه کیفی دارد ظرف شستن.


مَثَل روح ما نیزمَثَل لوله های ظرف شویی است به ظاهر تمیز است و خبری از کثیفی در آن نیست ولی اگر باز شود مشخص میشود چه گندی زده ایم حتی با انجام کارهای خوبمان که ناخالصی داشته آنرا آلوده میکنیم.


شاید محرم و صفر هم به منزله همان وایتکس کاری برای روحمان هست که هر سال باید باشد تا ارتباطمان قطع نشود تا آب رد شود. .البته هستند کسانی که همیشه و هر روز روحشان را نظافت میکنند تا این همه لجن نگیرد.


شاید برای همین است که میگویند امام حسین خودش را فدای  امت جدش کرد تا آنها هدایت شوند.

و یا اینکه امام فرمود این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است .

چون امروزه تنها نمود ظاهری  و اجتماعی اسلام را فقط در  این ایام  میبینیم !!!.


و شاید برای همین است که در اسلام این همه به عبادات جمعی نظیر نماز جمعه و حج و غیره سفارش شده است چون اگر قرار باشد هر کس برای خودش مسلمان باشد و دلش را به عبادات فردی اش خوش کند .دیگر کم کم آثار دین از جامعه برداشته میشود و کشور ما هم میشود یکی  مانند ترکیه .

و شاید یکی از زیباترین این تظاهرات دینی و خود جوش همان راهپیمایی مردم در اربعین است که نمودی از عزت و قدرت اسلام را به دشمنان نشان داد تا حساب کار دستشان بیاید..........   

عشق هم کم می آورد.....

ادامه مطلب قبل باشد برای بعد. این روزها همه از اربعین میگویند ومیشنوند..............

نمی دانم این همه آدم  راه افتاده اند بروند کربلا بگویند چه؟ 

کلا ما مسلمانها خیلی کارهایمان عجیب و غریب است .وقتی تمام دنیا به فکر پیشرفت های علمی !و اقتصادی! هستند ما به دنبال چه می گردیم؟!!!

آن هم در سرزمین بی آب و علف و نا امنی چون عراق؟گم شده مان چیست؟

این که یک گوشه ای از کارهایمان است.دو ماه پیش یک جمعیت میلیونی در سرزمین عربستان میلیاردها دلار هزینه کردند تا بهشان گفته شود حاجی!!

از آن روز تا الان هم دو ماه است که در گوشه گوشه دنیا کسانی که خود را شیعه می نامند میلیونها دلار هزینه میکنند تا برای امامی که هزار سال پیش مظلومانه به شهادت رسیده اقامه عزا کنند!!!!

عده ای میگویند که چه شود؟

 این همه وقت و هزینه می تواند تمام بینوایان دنیا را سر وسامان دهد!!!

اینها علتی ندارد جز دیوانگی!!!عشق هم در اینجا کم می آورد.

شاید اینها همه تفسیر همان سخن نظریه پردازمعروف آمریکایی" هانگتینگتون" است که میگوید:شیعیان  با دو بال  "ولایت" و "شهادت" زندگی میکنند !....

به یاد  آن توریست ! آمریکایی افتادم که پس از بازدید از عراق گفته بود:در کربلا پادشاهی زندگی میکند که هنوز کسی او را ندیده ولی هزاران خدم و حشم دارد ...

وقتی هر روز خیل عظیم کسانی که پیاده  به سمت کربلا میروند را میبینم انگار مانور نظامی سربازان امام زمان را تماشا میکنم ...کسانی که پای برهنه و بدون هیچ امکاناتی زندگی شان را در کف دست گرفته اند تا به همه ثابت کنند هنوز هم پای حرفشان هستند که "ما اهل کوفه نیستیم" که اگر هزار سال است برای  فرج اماممان دعا میکنیم....مرد عملیم .


اینجاست که معنی صحبت آن استاد را متوجه میشوم که می گفت:مسلمانان تمام معادلات سیاسی,اجتماعی و حتی نظامی دشمنان اسلام را به هم میریزند...

در اوضاع نا امنی که داعش د رعراق ایجاد کرده است چه کسی فکر میکرد امسال مردم پر شور تر از هر سال برای زیارت اربعین عازم کربلا شوند؟ .......

یعنی میشود بشود آنچه همه در انتظارش هستند؟...چه میشد اگر همین اربعین به جای کعبه در کنار شش گوشه امام حسین خونخواهش ظهور میکرد و همه میشنیدیم صدای زیبایی که میگفت " انا المهدی"................


نمی دانم احساس  هر یک از انسانها در آن موقع چیست؟


ولی مطمئنم حتی کسانی که مانند ما برای ظهورش هیچ قدمی برنداشتیم در ته قلبمان خوشحال خواهیم بود و احساس آرامش خواهیم کردکه بالاخره صاحب ما هم رسید.....که دیگر سرگردانیمان تمام شد .....که دیگر خودش به تمام شبهات جوانانمان پاسخ خواهد داد .....که دیگر کسی ما را  به سبب چشم انتظاریمان مسخره نمی کند.....که دیگر جرأت نمیکنند به هر گوشه ای از دنیا که مسلمانی زندگی میکندحمله کنند....که زنانشان را به اسیری ببرند و  قلب بی گناه دخترکانشان را بلرزانند....  



    

شهر دست فروشها

هر وقت از کنار فرهنگسرای اخلاق که در نزدیکی منزل ماست رد میشوم و این جمله را که بر روی دیوار آن نوشته شده میبینم خنده ام میگیرد:     "تهران شهر اخلاق"


اگر یکی به من بگوید تهران را در یک جمله توصیف کن میگویم:     "تهران شهر دست فروش ها" 


از سر هر چهار راه و یا میدانی  که رد میشویم غیر ممکن است که به یکی دو نفر دست فروش و یا متکدی برنخوریم.البته جسارت نباشد این دو  خیلی توفیر دارند ولی هر دو چهره شهر را زشت میکند و شاید جرء آفت های مهاجر نشینی باشد.

 

بماند که سر و وضع و شیوه گدایی و یا نوع کالای هر کدام در مناطق مختلف شهر با هم فرق میکند!!!


مثلا از ترمینال جنوب تاشوش معمولا بیشتر دست فروش ها معتادانی هستند که وسایل منزلشان و یا زبانم لال اجناس دزدی را برای فروش در کف پیاده رو پهن میکنند وگداها  با لباسهایی ژنده و سرو صورتهای چرک که غالبا  نوزادی به بغل دارند و دست کودک دیگری را گرفته اندخیلی بی رودر بایستی از آدم تقاضای کمک میکنندو به یک پانصدی هم راضی میشوند.


به مرکز شهر که میرسیم حوالی پیچ شمرون تا هفت تیر دست فروشها معمولا  در سر چهار راهها دستمال کاغذی و انواع بیسکویت و شکلات  میفروشند و بساطشان شامل لیف و کیسه حمام وانواع آجیل است که در کف پیاده روها پهن است. و متکدی ها هم اغلب به همراه زن وبچه به صورت خانوادگی  خیلی مؤدبانه تقاضای کمک میکنند و خودت خجالت میکشی کمتر از پنج هزار تومن کف دستشان بگذاری!......


و اما بالای شهر قضیه فرق میکند..... سر چهار راهها که معمولا انواع گل و آب معدنی و ورق پاسور فروخته میشود و  در بساط دست فروشها هم انواع جنسهای انتیک از کیف های فانتزی گرفته تا کرواتهای دست دوم با قیمت های باور نکردنی پیدا میشود...و متکدیان هم بسیار با کلاس و تحصیل کرده هستند که در بین آنها خانم های بد حجاب هفت قلم آرایش کرده هم هستند که کیف پولشان را همراه همه مدارک و عابر بانکهایشان زده اند و یادانشجویند و الان پولی ندارند برگردند شهرشان و یا از شهرستان آمده اند و پول برای هزینه بیمارستان کم آورده اند !!!!و میمانی که  یک تراول پنجاهی کارشان را راه می اندازد یا نه؟.....


وخلاصه نمی دانیم کی این وضعیت گل و بلبل شهر تهران درست میشود؟ 




داستان عشقی یا تاریخی؟....

فقط یکی از املاک ما در آمریکا حداقل بیست برابر کاخ سعد آباد است و ملک با شکوه پسر عزیزم در جنوب لندن دههابرابرکاخ نیاوران است . مردم ایران جزء ملل عقب افتاده جهان هستند و ساختمانی مانندکاخ نیاوران برایشان عظیم به نظز میرسد.....


متأسفانه مردم ایران ,راه را از چاه تشخیص نمی داد وملتی بی سواد و از نظر فرهنگی عقب افتاده و فاقد شعور سیاسی و احساس مسئو لیت ملی بود.دولتمردان و رجال سیاسی ,اقتصادی و اجتماعی هم یا دزد و سوء استفاده جو بودند یا عامل بیگانگان.....


دایی جانم میگفت:...وای به حال این مملکت و این شاه که به جای اشخاص فاضل و باسابقه ,اراذلی چون اردشیر زاهدی اطرافش را گرفته اند....


کسینجر با خونسردی گفت:آمریکا متروپولیس جهان سرمایه داری است. در سرمایه داری و مرام کاپیتالیزم فقط یک هدف وجود دارد و آن کسب سود بیشتر است . در سرمایه داری جایی برای عواطف انسانی مطلقا وجود ندارد.تا دیروز وجود شما برای آمریکا سود آور بود و امروز عدم وجود شمامقرون به صرفه است!....


در اینجا میخواهم به عنوان یک مادر و یک ملکه و زنی که قریب به دو دهه در فعالیت های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی در گیر بوده است ....مخالفت خودم را با اعزام کودکان و نوجوانان و جوانان به خارج از کشور آباء  و اجدادیشان اعلام نمایم....زیرا در شرایط شکل گیری شخصیت , در خارج از کشور و زادگاهش شخصیت و هویت دیگری پیدا میکند و از فرهنگ ملی خود کاملا دور میشود و دیگر یک ایرانی نیست.....


.....من وقتی خوب در حالات این شخصیت های برجسته سیاسی که هر یک از آنها دایر مدار امور ملتی و اداره کننده قسمتی از جهان بودند غور و بررسی می کردم متوجه می شدم اغلب دارای عقده های روانی هستند و پیش خود میگفتم :آه خدایا ! چرا سرنوشت جهان را در دست عده ای دیوانه قرار داده ای؟



امپراطور ژاپن یک زن زشت رویی داشت که باید بگویم میمون پیش او ملکه زیبایی محسوب میشد با وجود این تمام عمرش را با این زن گذرانده بود وزن دیگری اختیار نکرده بود . خیلی از این وفاداری او خوشم آمد. فکر کردم حالا اگر در ایران یک بقال یا چقال پولدار شود اولین کاری که میکند تجدید فراش و گرفتن زن دوم است!


در مورد آن چیزی که ما به عنوان غیرت و مردانگی در ایران و سرزمین های شرقی و به خصوص مسلمانان میشناسیم باید بگویم در میان انگلیسی ها اصلا و ابدا وجود ندارد.....


اروپائیان نبایدفراموش کنند که بازماندگان هون هاهستند و از میان آنها جنایتکارانی بزرگی چون آتیلا و ترون و هیتلر برخاسته اند.......


چمدان ها را شمردم 368 چمدان بزرگ و 74 چمدان کوچک بود . این همه چمدان برای ما مایه دردسر بود اما چاره ای نداشتیم زیرا محمدرضا مایل بود  سرویس های غذا خوری نقره و طلای دربار همراهمان باشد تا در آنها غذا بخورد همچنین او عادت داشت حتما در رختخواب خودش که لحاف و تشک و بالش های آن از پر طاووس پر شده بود بخوابد!.....


این ها قسمتهایی از خاطرات فرح در کتابی با عنوان "دختر یتیم" است به همه کسانی که دوست دارند در مورد حکومت پهلوی بیشتر بدانند و یا به خواندن داستانهای عشقی واقعی علاقه دارند خواندن این کتاب را پیشنهاد میکنم. 

ادامه مطلب ...