گلی در کویر

گلی در کویر

به انتظار روییدن گلی در کویر قلبمان.
گلی در کویر

گلی در کویر

به انتظار روییدن گلی در کویر قلبمان.

من ودلتنگی هایم....

 فردا اول مهر است و چه قدر دلم  برای روزگار کلاس و درس و مدرسه تنگ است .

گاهی آرزو میکنم از خواب بلند شوم  وببینم دخترک ده ساله ای هستم  با آرزو های دور و داز بچگی ... 

  شانزده  سال از بهترین سالهای عمرم را در کلاس درس گذراندم که جزءمفیدترین دوران زندگی ام محسوب میشد.

خوشحال بودم که در دانشگاه  در رشته ای قبول شدم که میتوانم مفید باشم  و سنگ صبور خانواده هایی که از داشتن فرزندان ناتوانشان خسته و نا امید شدند...

ولی مدتی گذشت  وبه دلایل مختلف کارم را رها کردم ....شاید به دلیل اینکه توان روحی و جسمی  ام به قدری نبود که  در کنار کار بیرون از منزل به وظایف مادری  ام  لطمه    وارد نشود.....شاید از آن مادر هایی نبودم که دلشان  می آید صبح زود بچه های خردسالشان را خواب و بیدار به مهد کودک میبرند....شاید چون کمکی نداشتم و از خانواده ام دور بودم....شاید چون همسرم  مخالف به مهد گذاشتن بچه ها بود و ساعات کاری خودش آنقدر طولانی بود که نمیتوانست به من کمک کند ....شاید هم اراده ضعیفی داشتم و قبل از ازدواج کارم را تثبیت نکردم تا بتوانم شرایط زندگی ام را با کارم تطبیق دهم نه شغلم را با زندگی ام.....شاید به دلیل نا مناسب بودن برخی  از محیط های کاری ....شاید هم چون خدا را شکر از نظر مالی نیازی به کار کردن من نبود خیلی جدی پیگیر آن نشدم..... شاید هم به دلیل از دست ندادن تنهایی هایم.... خلاصه این شد که  کارم را بوسیدم و  کنار گذاشتم وخانه نشین شدم .....

و همیشه در این فکرم که تصمیمم درست بوده یا اشتباه؟....

و البته  دو کتاب در زمینه رشته تحصیلی ام تألیف و ترجمه کردم تا شاید از این طریق دینم را ادا کرده و زکات علمم را پرداخته باشم. 

و تنها چیزی که اندکی از عذاب وجدانم بابت تکراری بودن روزهایم و تلف شدن عمرم  کم میکند سخنان استاد پناهیان  است.

مجموعه سخنرانیهای استاد  با موضوع« خانواده خوب  »که در مورد وظایف همسری و مادری یک زن  است که میتواند راحت ترین راه رسیدن به کمال او باشد . و احادیث و روایاتی که در این زمینه بیان میکند.

ولی با وجود همه اینها هنوز هم دلم برای کلاس و درس و  مدرسه تنگ میشود....برای بازی های راه مدرسه....برای قهر و آشتی های بچه گانه مان ....برای  معلم های با جذبه مان....برای میز و نیمکت های چرک و چولمان....برای زنگ ورزش و یارکشی هایمان .....برای اضطراب  شب های امتحانمان ....برای همکلاسی هایمان....   

  

چه حادثه ی غریبی!!

چند روز است که حادثه عجیب طوفان در مکه و کشته شدن  عده زیادی از زائران  در مسجد الحرام ذهن همه را درگیر کرده است.

عده ای میگویند این یک بلای آسمانی بود ...خداوند میخواست قدرتش را نشان دهد که  میتواند در یک لحظه کن فیکون کند....برخی  معتقدند حتما این آدمهایی که کشته شده اند کاری کردند که مستوجب این عذاب الهی شده اند و نتوانستند حجشان را تمام کنند....برخی میگویند این اعتراض خداوند به جنایات آل سعود است وبعضی ها هم با کمال نا باوری معتقدند این اعتراض حضرت حق به مراسم حج است .....و البته عده زیادی این را فقط یک حادثه طبیعی میدانند که اراده خداوند در آن نقشی نداشته و در اثر کوتاهی و سهل انگاری مسئولین ساخت و ساز اطراف حرم  پیش آمده......عده ای هم به دلیل اتفاق افتادن این حادثه در یازده سپتامبر آن را توطئه و انتقام مخالفین اسلام میدانند .... که البته از دست این سفاکان ظالم همه چیز و همه کار بر می آید.

و نمیدانیم این را کجای دلم بگذارم که برخی اساسا دچار شک و تردید در همه چیز شده اندو میگویند خدایی که  نعوذ بالله نمیتواند از حرم و خانه خودش محافظت کند چگونه میتواند خدایی کند .... 

نمیدانم ما آدم ها کی میخواهیم دست از این قضاوتهای بی جایمان با این عقل های ناقصمان برداریم.

مگر میشود برگی از درختی بدون اراده حضرت حق بیفتد.....مگر  تاریخ ظلم وستم هایی بدتر از جنایات آل سعود ندیده که  خشم خداوند را  شعله ور کند....مگر  نه این که کعبه  بارها  در گذشته مورد تعرض  قرار گرفته و هنوز پابرجاست....مگر نه اینکه اجل که فرا رسد هیچ کس نمیتواند جلودارش شود خواه در خانه امن الهی باشد خواه در میدان کارزار......مگر میتوانیم علت مرگ همه را یک چیز بدانیم...

یکی از همکاران همسرم نیز در این حادثه جانش را از دست داد ه است.

 او دانشمندی فرزانه و متعهد بود.با وجودی که دارای مدرک فوق دکتری  مهندسی مکاترونیک از انگلستان بود جزءمدیرا ن  رده میانی سازمان فضایی کشور بود و آنقدر با اخلاق و متواضع بود که  حاضر نمیشد  ازاتومبیلهای مخصوص مدیران استفاده کند و با  مترو و وسایل عمومی   به محل کار می آمد... 

  دکتر احمد حاتمی که از طرف بعثه به حج رفته بود . ظاهرا  در حین کمک به مجروحین دچار سانحه شده و در نهایت خودش نیز به شهادت میرسد.

خبر شهادت ایشان  دهان ما را از هرگونه قضاوتی بست...

روحش شاد و یادش گرامی.

         Image result for ‫حادثه مکه‬‎

یک مسأله مهم...

چند روز پیش در گروهی که در یکی از شبکه های اجتماعی با دوستان دوران دانشگاه تشکیل داده ایم بحثی در مورد برخی از مسائل اعتقادی پیش آمد.

بحث بر سر این موضوع بود که  حرکات ما در نماز برای مفاصل ما مفید است یا نه؟ 

برخی معتقدند نه تنها مفید نیست بلکه ممکن است مضر هم باشد و این در مورد عبادات دیگر مثل روزه های طولانی هم میتواند صدق کند  که برای دستگاه گوارش ضرر دارد.....

من به شخصه معتقدم بحث کردن  در مورد این موضوعات در فضا ی مجازی  وبدون کارشناس مسائل  اعتقادی اساسا درست نیست ,چون نه تنها رفع ابهام نمی شود بلکه ممکن است شبهات بیشتری ایجاد کند.البته که ما باید بتوانیم در مورد لزوم  انجام عبادات و دستورات دینمان در برابر دیگران دفاع کنیم و قبل از همه, برای خودمان این موضوع حل شده باشد .

ولی این را هم باید بدانیم که فلسفه خیلی از عبادات در حد فهم  عقل کل نگر بشر نمیباشد و برخی سالهای متمادی از عمرشان را در تحقیق و تفحص در مورد این موضوع گذرانده اند و به این نتیجه رسیده اند علت انجام برخی از عبادات صرفا اثبات عبودیت و تسلیم شدن ما در برابر حضرت حق است و حتی  زیبایی آن در همین است که بدون چون و چرا و دانستن علت آن,  انجام دهیم ,هر چند از نظر عقل ظاهر بین ما ,از نظر جسمانی برای ما ضرر هم داشته باشد .

امروزه دانشمندان به نتایج بسیار جالبی در مورد  علت  علمی ضرر داشتن برخی  ا ز خوراکی هایی که  از نظر اسلام حرام است  دست یافته اند و شاید این تحقیقات به ما ثابت میکند که هر چه در دین آمده است نه تنها برایمان ضرر ندارد بلکه حتما نفعی هم دارد .هر چند اگر   بخواهیم  صرفا از نظر جسمی و مادی آنها را اثبات کنیم کار اشتباهی است.

در اینجا به یاد  سلسله مباحث استاد پناهیان در دهه آخر ماه مبارک رمضان  با عنوان نشاط معنوی افتادم که  در انتهای بحث استاد به این نتیجه رسیدند که دین برای آرامش و راحتی و نشاط  مادی و معنوی انسان ست و  دیندار حقیقی  انسانی ست   به واقع با نشاط و آرام و سالم...

وعلت  کمبودها و مشکلات موجود در جامعه دینی را ناشی از دینداری ندانیم بلکه  به علت  نا درست و یا ناقص عمل کردن به دستورات دین بدانیم....

(برای استفاده  بیشتر ومفیدتر از مطالب استاد میتوانید به سایت بیان معنوی مراجعه نمایید)    


      

محمد رسول الله(ص)....

دیشب برای دیدن فیلم محمد رسول الله به سینما رفتیم....

این که بتوان برهه ای از زندگی  پیامبر را در یک فیلم سه ساعته نشان داد ,کار بسیار سختی ست ولی با این وجود فیلم مجید مجیدی بسیار زیباست و تمام تلاشش را کرده است تا مخاطب, ذره ای از قداست و عظمت آن حضرت را درک کند....

شاید بیشتر از این که ما مسلمانان از دیدن این فیلم لذت ببریم, سایر امتها بتوانند با این فیلم ارتباط برقرار کنند.چرا که ما بسیاری از وقایع و داستانهای فیلم را قبلا شنیده ایم و برایمان تکراری ست و تازگی ندارد ولی با این وجود ,با دیدن برخی از صحنه ها به پهنای صورت اشک میریزیم  و متأثر می شویم از این همه غفلتمان...از این که عمری ست مسلمانیم ولی از تاریخ دینمان وزندگی پیامبرمان چه کم میدانیم و آنچه را هم که میدانیم فقط در کتابهای درسی مان آموخته ایم....


در هنگام دیدن فیلم به این می اندیشیدم که چرا با وجودی که  پیامبر حتی قبل از رسالتش  موجب برکت و رحمت  در زندگی اطرافیانش بوده ولی  الان, ما مسلمانها به ظاهر بدبخت ترین و آشفته ترین امت ها هستیم .....و بلافاصله خودم پاسخ سؤالم را دادم .....

به این علت که ما مسلمانها هیچ وقت نخواستیم از سرمایه های عظیمی که داریم  استفاده کنیم..... از همه چیز و همه کس پیروی کردیم جز آن دو چیزی که آن حضرت سفارشمان کرد  به آنها متمسک شویم...

شاید به این دلیل است که گفته اند روز قیامت بیشتر از  همه برای ما مسلمانان یوم الحسرت است!!!

حسرت استفاده نکردن از آن همه سرمایه ای که در اختیارمان بود.

مَثَل  ما مسلمانان مَثَل انسان ثروتمندی ست که تمام مال و سرمایه اش را در صندوق امانات یک بانک قرار میدهد , نه خود بهره ای از آن میبرد و نه  دیگران.....

نمونه اش را در همان سینمای کوچک دیدم ...چند صندلی آنطرف تر ما دو دختر جوان نشسته بودند و تمام مدت سرشان در گوشی های همراهشان بود و با هم می گفتند ومی خندیدند بدون این که توجهی به فیلم داشته باشند !... و دائم میگفتند پس کی تمام میشود!!!....به گمانم مجبور بودند به سینما بیایند.....

 ودر صندلی جلوی ما هم ,زن و شوهر جوانی بودند که سینما را با اتاق خوابشان اشتباه گرفته بودند و من معذب از اینکه دخترانم در پشت سر آنها نشسته اند ....و ناچار صندلیمان را عوض کردم ....نمی دانم اینها را باید کجای دلمان بگذاریم ؟!....دلم میخواست میتوانستم به آنها بگویم لا اقل به احترام نام فیلم هم که شده رعایت کنید....

و  چقدر غبطه خوردم به حال امثال مجیدی , که این همه متعهدانه هنرشان را در خدمت دینشان  قرار داده اند ......      

ما و ابلیس..

نمی دانید چقدر خوشحالم ...آنقدر که دوست دارم همه را در این خوشحالی شریک کنم...

به طور کلی هیچ چیز به اندازه آموختن یک مطلب جدید و به درد بخورمرا به وجد نمی آورد...

مطلب به درد بخور یعنی مطلبی که واقعا به درد بخورد و به یکی از مسایل مهم و حیاتی  و اعتقادی بشر مربوط میشود نه این همه مطالب علمی که  نه تنها باری از دوش ما برنمیدارند بلکه زندگی مادی و معنوی مارا سخت تر میکنند و سوالات و درگیریهای ذهن ما را بیشتر ....

امروز سالروز ولادت امام رضا (ع) توفیق یافتم به جلسه استاد پناهیان بروم.غیر ممکن است در جلسه استاد پناهیان شرکت کنم و مطلب جدیدی یاد نگیرم....و یا پاسخ سؤال و یا شبهه ای که در ذهنم دارم را نگیرم. 

همیشه برایم جای سؤال بود که چرا در قرآن به داستانهایی اشاره شده است که ظاهرا به درد ما نمی خوردو هزاران سال پیش اتفاق افتاده مِثل داستان آدم و ابلیس...

در شروع بحث استاد به حدیث سلسله الذهب که امام رضا (ع) در نیشابور فرمودند اشاره ای کرد و ادامه داد امام علی (ع) در نامه ای از نهج البلاغه خطاب به معاویه می فرماید:مَثَل من و تو مَثَل آدم است و ابلیس.....

خلاصه مطلب  این بود:

ابلیس  هزاران سال خداوند را عبادت کرد ولی به عباداتش مغرور شد و نسبت به آدم حسادت کرد و باعث شد از فرمان  خداوندسرپیچی کند و تا ابد طرد شود.

مَثَل  بسیاری از ما آدم ها نیز مَثَل ابلیس است که حاضریم هرگونه عبادت و تکلیفی را انجام دهیم ولی نسبت  به کسانی که از ما به درگاه خداوند مقرب ترند کرنش نکنیم چرا که فقط خداوند را شایسته اطاعت می دانیم و غافلیم از اینکه خود خداوند  مارا امر به اطاعت اولیایش کرده است .

و در حدیث معروف امام رضا (ع) نیز اشاره به همین مطلب شده است که شرط پذیرش توحید اطاعت از اولیای خداست  وگرنه عبادت ما نیز مانند هزاران سال عبادت شیطان بی ارزش میشود. 

در ادامه استاد برای تقویت پذیرش ولایت و اطاعت از اولیای خداوند چند سفارش نمودند:

اول این که  زیارت جامعه کبیره را با تدبر وتفکر بخوانیم 

دوم اینکه زیاد به زیارت اولیا و امامان برویم

و سوم اینکه دوستانشان را دوست بداریم ودر مجالس منسوب به آنها بیشتر شرکت کنیم.

اینها سبب میشود در امتحانی که خداوند از تمام بندگانش  میگیرد سر بلند خارج شویم .همان امتحانی که ابلیس در  آن سرافکنده شد. 

       

سخت تر از کار در معدن.1.....

به نظر من این کار سخت ترین کار دنیاست. حتی سخت تر از کار در یک معدن زغال سنگ با کمترین تجهیزات.

میدانید سختی کار در کجاست ؟.....در این جاست که از همه نوع امکانات و تجهیزاتی برخوردارید ولی نمیدانید چگونه از آنها باید استفاده کنید....

سختی کار در اینجاست که از  هیچ کدام از تجربیاتی که از دیگران می آموزی نمی توانی  استفاده کنی.....

سختی کار در اینجاست که وقتی پای عمل میرسی هیچ کدام از محاسبات ذهنی ات و مطالب علمی که خوانده ای و یاد گرفته ای به کارت نمی آید...

اصلا تئوریها  با عمل نمی خواند...

سختی کار در اینجاست که  با هرکدامشان  باید رفتار منحصر به فرد خودش را داشته باشی چون  خصو صیاتشان با همدیگر کاملا فرق میکند.....

استعدادشان ....علایقشان ...نقاط ضعف و قوتشان...سن شان....حتی ظاهرشان..... 

همه اینها که گفتم  وقتی سخت تر میشود که به سن بلوغ میرسند ...درآستانه ورود به جوانی و رها شدن از کودکی .....

نمی دانی چه وقت حس کودکی شان غالب است و چه وقت حس جوانیشان ....گاهی هنگ میکنی ...درست وقتی که فکر میکنی رفتارت مناسب است  میفهمی اشتباه بوده  یا او از کوره در میرود و یا تو....کم می آوری و نمی دانی چگونه باید ادامه دهی......

هر چقدر هم کتاب در مورد تربیت فرزند خوانده باشی و یا کلاس رفته باشی  باز هم کم می آوری.....

نه که اصلا مفید نباشند...نه .....ولی چون تربیت تحت شرایط  و موقعیت های مختلفی صورت میگیرد نمی توان برای همه نسخه یکسان پیچید.....

البته فقط کسانی این سخن  مرا تایید میکنند که پدر و مادر شده باشند.

و باید بگویم وقتی کار سخت تر میشود که پدر و مادر ساز مخالف بزنند و یا افراد و عوامل دیگر در تربیت نقش  پر رنگتری داشته باشند....

امروزه با توجه به پیشرفت تکنولوژی و ارتباطات  مجازی وسیع  و کم شدن ارتباطات حقیقی  کار تربیت بسیار سخت تر از گذشته شده  ....

چون به جز شما هزاران عامل دیگر در تربیت دخیل میشوند که ناگزیرید  از پذیرش آنها .... 

استادی داشتیم فرزانه معتقد بود باید تلاش کنید و به وظیفه تان عمل نمایید و نتیجه را به خداوند واگذار کنید و از او بخواهید تافرزندانتان را برای بندگی خودش تربیت کند که او خود ربّ است و بهترین مربی  .