گلی در کویر

گلی در کویر

به انتظار روییدن گلی در کویر قلبمان.
گلی در کویر

گلی در کویر

به انتظار روییدن گلی در کویر قلبمان.

حس غریب جا ماندن .

 پاییز که میشود ،  به گمانم  افسردگی فصلی میگیرم  ، نه حوصله نوشتن دارم نه خواندن ،دوست دارم  دا یم بخوابم شاید وقتی بیدار شدم ، ببینم همان دخترک شاد و شنگول ده دوازده ساله ام .....

مثل مرغ سر کنده ام  ، دلم  هوای دوران مدرسه و کلاس درس میکند ، شاید آن زمان که مدرسه میرفتم مثل خیلی از بچه ها ،  من هم ناراحت بودم که تعطیلات تمام شده ولی حالا قدر آن روزها را میفهمم ....

این دلتنگی در این   چند سال که ایام مدرسه مصادف شده با سفر اربعین بیشتر هم شده ، احساس میکنم دست و پایم  را بسته اند و در یک قفس مرا انداخته اند، نه توان بال و پر زدن دارم نه توان ماندن....  وقتی میبینم عده ای  مثل همسرم با چه شور و شوقی کوله بار سفرمیبندند ومن به دلایل و بهانه های  مختلف نمی توانم همراهشان شوم و فقط دلم را با آنها راهی  میکنم د لم میگیرد.

 گاهی دلم  میخواهد من هم مرد بودم ....خودمانیم ، مادر بودن  خیلی سخت است .... امسال دختر بزرگم با هزار  امید و آرزو  پدرش  را راضی کرد تا همراه او  برود ...ولی همان حس عجیب مادرانه نتوانست مرا قانع کند و تصمیم گرفتیم استخاره کنیم ، و  متأسفانه بد  آمد .....

ای کاش استخاره نمی کردم و او را به خدا می سپردم و میرفت  ..... حالا من مانده ام و یک حس غریب مادرانه   و اشک های دلتنگی دخترم .... فقط باید دعا کنم  صبور باشیم و راضی شویم  به جا ماندن ...


Image result for ‫جا مانده ایم حوصله شرح قصه نیست‬‎

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد