ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
مدتی بود حال افرادی را داشتم که شکست عشقی خوردند. حوصله نوشتن مطلب جدیدی نداشتم، حوصله خواندن، مهمانی رفتن و خیلی کارهایی که دیگران از انجام آن لذت میبرند....
راستش را بخواهید علتش این بود که دست رد عجیبی به سینه ام خورد، باور نکردنی... سنگین و محکم...
فکرش را بکنید سالها آرزوی دیدن عزیزی را داشته باشید و همه شرایط مالی و غیره آن جور شود و در آخرین لحظه خبر بدهند یار اذن ورود نمیدهد.....
حدود ده سال پیش برای حج تمتع ثبت نام کردیم و سه سال پیش نوبت ما هم شد ولی شرایط تشرف نداشتیم تا این که امسال با کلی امید و آرزو و جمع و جور کردن اوضاع توانستیم ثبت نام کنیم..... ولی درآخرین روزها اعلام کردند به دلیل کرونا اعزام حجاج کنسل شده است.
حال عاشقی را داشتم که بعد ازسالها انتظار، معشوقش دست رد به سینه اش زده است.
همه سعی کردند ما را دلداری بدهند... یکی گفت قسمت نبوده.... یکی گفت بهتر نرفتید، اگر در این اوضاع میرفتید و کرونا میگرفتید چه؟.... دیگری گفت خدا فقط مصلحت هر کس را میداند... دوستی گفت.،اگر با تو نبودش هیچ میلی. چرا ظرف تورا بشکست لیلی؟!
خلاصه هر کس چیزی گفت و من در این اندیشه که چه کرده بودم که یار نپسندید مرا؟
ولی بعد از عید غدیر و عنایت حضرت امیر اندکی حالم بهتر شد و تصمیم گرفتیم امیدوارانه یکسال دیگربه انتظاربنشینیم....