گلی در کویر

گلی در کویر

به انتظار روییدن گلی در کویر قلبمان.
گلی در کویر

گلی در کویر

به انتظار روییدن گلی در کویر قلبمان.

ظاهر و باطن، مساله این است!

باور کنید اگر با چشمان خودم نمیدیدم هیچ وقت نمیگفتم. 

در شبستان حضرت فاطمه بودیم در چند قدمی حرم مطهر امیرالمؤمنین، چند روز مانده تا اربعین.... یک مادر و دو دختر تازه از راه رسیدند، با توجه به لهجه شان اصفهانی بودند. 

هنوز به طور کامل بار و بنه شان را پهن نکرده بودند که هر دو دختر که حدودا بیست ساله بودند، کیف های لوازم آرایش شان را باز کردند و شروع کردند به آرایش  خودشان و مادر شان! باور کنید بیشتر از  هفت قلم  آرایش کردند، آرایشی که امثال من در مجالس عروسی هم نمیکنیم... 

چند باری خواستم جلو برو م و بگویم دختران خوب ! به نظر شما اینجا و این زمان، اینهمه آرایش چه لزومی دار د؟!شما با این ناخن های کاشته چگونه میخواهید با طهارت وارد حرم حضرت بشوید؟ 

و با خودم گفتم تو را چه به این نصایح؟ یکی باید پیدا شود خودت را نصیحت کند، اینها اگر ظاهرشان مناسب نیست ، تو که از  باطن خودت  بیشتر آگاهی که چه خبر است.... حتمأ دلیلی داشته که امثال تو و اینها با این همه گیر و گرفتاری رفتاری و اخلاقی دعوت شده اید، شاید قرار است هر چه آدم درب و داغان است به این سفر بیاید تا شاید راه را پیدا کند، باور کنید از ته قلبم می‌گویم اگر اقرار به گناه، مذموم نبود، از خودم میگفتم تا مطمئن شوید آنچه می‌گویم جز حقیقت نیست...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد