-
لطفا خانمها نخوانند.
یکشنبه 27 بهمنماه سال 1398 08:23
دیروز روز زن بود و روز مادر ...این روز را به همه مردان مهربان و باغیرتی که قدر همسران و مادرانشان را میدانند و میتوانند به آنها محبت کنند ، باید تبریک گفت. امیدوارم این مطلب را هیچ خانمی نخواند ، و بین خودمان باشد ولی بعضی از شما مردان واقعا بی وجود و بی محبت هستید ،دریغ از سر سوزنی معرفت ، اصلا همسرتان بد اخلاق ،...
-
حاجی قاسم مهربون .
پنجشنبه 24 بهمنماه سال 1398 08:42
چهل روز از شهادت سردار سلیمانی گذشت .... راهپیمایی امسال بیست و دوم بهمن حال و هوای دیگری داشت ، هوای تهران و بیشتر شهرهای ایران واقعا سرد بود ....ولی باز مردم آمدند تا ثابت کنند هنوز پای انقلاب و نظام اسلامی هستند اگرچه مشکلات زیادی دارند چقدر مثل خبرنگارها ، کلیشه ای و تکراری شد .... بی خیال ..... نمیدانم سردار...
-
سه دقیقه در قیامت ....
شنبه 12 بهمنماه سال 1398 15:12
فکرمی کنم همه ما قبول داریم که اسرار آمیز ترین و مرموزترین و شاید دلهره آورترین حادثه زندگی همه انسانها ، که بدون استثنا ، دیر یا زود ، همه آن را روزی تجربه میکنیم ولی متأسفانه هر کس فقط یک بار آن را تجربه میکند ، مرگ است . البته بوده اند افرادی که در طول زندگی تجربه ای نزدیک به مرگ برایشان اتفاق افتاده و بعد از باز...
-
بدتر از بد...
سهشنبه 24 دیماه سال 1398 10:32
دیروز سالگرد فوت پدرم بود .... هیچ وقت آن روزهای سخت را فراموش نمیکنم ..... یک هفته بود که از شوک فوت پدرم بیرون آمده بودیم که شوک بزرگتری به ما وارد شد ... و فهمیدیم برادرهجده ساله ام مبتلا به یک تومور بدخیم و پیشرفته شده . آنقدر شوک بزرگی بود که مرگ پدرم را فراموش کردیم و در به در دنبال درمان و معالجه بودیم .......
-
آدم های بی چشم و رو ....
یکشنبه 22 دیماه سال 1398 16:16
ما بیدگلی ها از عبارت «بی چشم و رو » معمولا به عنوان فحش استفاده میکنیم و به کسانی میگوییم که هر چه به آنها خدمت کنی، نمی بینند و با کوچک ترین اشتباه و بدی همه خوبی هایت را فراموش میکنند . نمیدانم از این عبارت ، مردم شهرها ی دیگر هم استفاده میکنند یا نه ؟ شاید عبارتهایی معادل آن داشته باشند مانند گربه صفت یا بی صفت ،...
-
خسته کننده های غرغرو ....
یکشنبه 22 دیماه سال 1398 15:16
( سردار سلیمانی هم مثل بقیه شهدا چه فرقی با بقیه داشت که شهادتش اینقدر مهم شد ؟ !! و این همه آدم بیکار در مراسم او شرکت کردند ....مردم ما کلا مرده پرستند و آماده شرکت در مراسم تشییع جنازه.....مراسم تشییع سردار سلیمانی هم مثل خیلی از افراد مشهور شلوغ بود .!!ما اصلا نباید جواب آمریکا را با موشک میدادیم و با دست خودمان...
-
امتحانات سخت نهایی !!!!
شنبه 21 دیماه سال 1398 09:40
واقعا از شنیدن خبر بد دیگر خسته شدیم ، شاید بدترین خبری که میشد در این روزها شنید همین بود که انفجار هواپیمای مسافربری ایران ، اشتباه پدافندی خودمان بوده .....شاید اگر می شنیدیم این هواپیما را آمریکا زده اینقدر ناراحت نمی شدیم که فهمیدیم خودمان به اشتباه زدیم .عصبانیت همراه ناراحتی شدید ، طوری که شهادت سردار سلیمانی...
-
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد .
دوشنبه 16 دیماه سال 1398 11:46
جای همه شما امروز خالی بود .... ساعتها در بین سیل جمعیت غرق شده بودیم ، درست مثل قطره ای در اقیانوس ... رفتیم فقط برای این که بگوییم ما هم قدر دان چهل سال مجاهدت این سردار شجاع هستیم . ای کاش افرادی که از صبح تا شب چشم و گوششان به اخبار دروغ دشمنان ماست و تصاویر پایکوبی و رقص و خوشحالی عده ای از اراذل و اوباش سوریه و...
-
ما همه خواب بودیم که او رفت .
جمعه 13 دیماه سال 1398 14:17
امروز صبح وقتی این خبررا شنیدم ساعت ها نتوانستم از جلوی تلویزیون بلند شوم ... دست و دلم به کار نمی رفت ....توی دلم یک چاه بزرگ باز شده بود که هر چه اشک می ریختم پر نمی شد ، این حس را فقط ده سال پیش ، وقتی پدرم از دنیا رفته بود داشتم و حالا ..... سالهاست که همه ما منتظر شنیدن خبر شهادت او بودیم .... خودش هم آرزوی شهادت...
-
حرف حق تلخ است .
چهارشنبه 11 دیماه سال 1398 11:18
تقریبا تمام تاکسی ران های تهران برای خودشان یک پا جامعه شناس ، سیاستمدار ، روانشناس و کارشناس امور قضایی و حتی غذایی هستند ... حتما شما هم اگر مجبور باشید مثل من گاهی با تاکسی رفت و آمد کنید با من موافقید .جالب اینجاست که باید مراقب باشید نظری مخالف آنها مطرح نکنید زیرا در غیر این صورت یا پولتان کهنه است و باید عوض...
-
یک سؤال بی پاسخ ....
دوشنبه 11 آذرماه سال 1398 22:43
قبول دارید بیان مشکلات و کمبود ها و ایراد ها ی جامعه و کشور کار سختی نیست؟ ، امروزه از هر بچه دبستانی بپرسیم مشکلات جامعه ما را بشمرد ، میتواند .مهم این است که فردی بتواند برای این مشکلات راه حل درست و مناسب ارایه دهد ... منظورم مخالفین نظام و رهبری و انقلاب است .دوست دارم بدانم ، اینها که به ناکارآمدی این نظام...
-
سروش گمراهی ...
دوشنبه 11 آذرماه سال 1398 16:19
این مطلب را در پاسخ به نظر یکی از منتقدان پست قبلی می نویسم .و اما سروش ...هرچند صحبت کردن در مورد او و نظراتش را به اهل فن باید سپرد ولی با توجه به اندک اطلاعاتی که از حدود بیست سال پیش تا الان در مورد دکتر سروش و نظراتش داشته و دارم باید بگویم ، در همان زمان که طرفداران زیادی هم داشت من هیچ وقت از خواندن مطالبش...
-
هر کس در گور خودش میخوابد.
یکشنبه 10 آذرماه سال 1398 08:01
بعضی معتقدند دلیل دین زدگی ، لا ابالی گری و فساد برخی مردم ، مسئولینی هستند که دم از دین و دیانت میزنند و در خلوت آن کار دیگر میکنند .... البته این که هر کس مسئولیتی بر عهده دارد باید پاسخگو رفتار و اعمالش در قبال دیگران باشد درست ولی بی مسئولیتی و نفاق آنها توجیهی برای رفتارهای غلط ما نیست ، هر کس مسئول رفتار خودش...
-
قوز بالای قوز.
دوشنبه 4 آذرماه سال 1398 23:44
دیروز از شبکه مستند برنامه جالبی پخش شد . در این برنامه با مدیر مسئول یک شرکت تولیدی در زمینه محصولات نانو تکنولوژی مصاحبه شد ... گزارشگر از او پرسید چرا ما در زمینه نانو مقام پنجم را در دنیا داریم ( طبق گزارش دانشگاه جرجیا ) و در صنعت موشک هم این همه پیشرفت کرده ایم ، ولی در خیلی از صنایع مثل خودرو سازی نه تنها...
-
هرم مازلو...
سهشنبه 28 آبانماه سال 1398 16:39
چند روزی ست جرأت نکردم از خانه بیرون بروم .....اول به خاطر آلودگی هوا ،بعد به خاطرسرمای شدید ،حالاهم به خاطر نا امنی ..دو تای اولی را میشدتحمل کرد ولی ناامنی را نه ... منزل ما نزدیک میدان شهداست و ظاهرا چند روز پیش پمپ بنزین نزدیک میدان و بانک روبروی آن را به آتش کشیدند ... واقعا هیچ چیز بدتر از نا امنی در یک کشور...
-
فرزند ناخلف .
سهشنبه 28 آبانماه سال 1398 16:19
چقدر خوب است وقتی اشتباه کردیم ،اگر جرأت عذر خواهی نداریم لااقل به اشتباه خودمان اعتراف کنیم و خودمان را مسئول آن بدانیم و دنبال مقصر نباشیم .... و چقدر بد است کارمان را اشتباه ندانیم بلکه بگوییم خیلی،هم درست است و دیگران نمی فهمند ... خداوند در قرآن( سوره کهف ) ، می فرماید : آیا به شما خبر دهم ، بد بخت ترین مردم چه...
-
تا 1400.
دوشنبه 27 آبانماه سال 1398 08:23
هر چه سعی میکنم کمتر سیاسی بنویسم ، نمیشود ، یعنی اجازه نمیدهند ..خودشان کاری میکنند صدای آدم در بیاید .... دیگر نه تنها کسی قایل به جدایی دین از سیاست نیست بلکه باید بگوییم زندگی از سیاست جدایی ناپذیر است ... چون همه زندگی ما از هر طرف که نگاه کنیم به تصمیمات یک عده سیاست مدار یا آدم های سیاسی کار یا سیاست زده یا هر...
-
خود کرده را تدبیر نیست!
چهارشنبه 22 آبانماه سال 1398 07:40
باور کنید هر بار که آقای روحانی سخنرانی میکند ، تن و بدن من می لرزد که نکند دوباره سوتی عجیب و غریب جدیدی بدهد . .. ای کاش یکی به او میگفت ، خواهشا از این به بعد ، در هیچ جا و به هیچ مناسبتی ، سخنرانی نکن تا این دو سال باقیمانده هم به خیر و خوشی تمام شود ..... هر بار که سخنرانی میکنید یا اسباب طنز و مزاح برخی فراهم...
-
مردم آزاری مدرن !
شنبه 18 آبانماه سال 1398 08:14
اگر کسی از طرف من و یا به نام من برای شما کامنت ناجوری میگذارد ، به بزرگی خودتان ببخشید ، باور کنید خودم نیستم ، چون اصلا فرصت و حوصله مردم آزاری را ندارم . من بنا به رشته تحصیلی ام با بیماران مختلفی سر و کار داشته ام ... از بیماران جسمی گرفته تا انواع بیماران روانی،مثل وسواس، شیزوفرنی یا همان جنون ، بیماری پارانوئید...
-
جاذبه.
شنبه 4 آبانماه سال 1398 14:57
بعضی معتقدند کسانی که به زیارت اربعین میروند دیوانه اند ، من هم از دید دیگری با آنها موافق هستم .... در ایام اربعین شبکه افق برنامه جالبی پخش میکرد با عنوان «جاذبه» .... در این برنامه با برخی از افرادی که از کشورهای دیگر مخصوصا اروپا و آمریکا به زیارت کربلا آمده بودند گفت و گو میکرد ،چه ایرانی ، چه غیر ایرانی . .. در...
-
از شور تا شعور .
سهشنبه 30 مهرماه سال 1398 03:37
مسافران اربعین ما هم برگشتند ....روز اربعین ما هم برای ابراز ارادت مسیر کوتاهی همراه خیل عظیم عاشقان امام حسین و جا ماندگان از سفر اربعین به طرف حرم مطهر حضرت عبدالعظیم راهی شدیم ....جای همه خالی .... باید بودید و روی دیگر شهر تهران را میدیدید .... مردم از هر قشری بودند .... از جلو و عقب تا چشم کار میکرد آدم بود .......
-
امان از دل زینب ...
پنجشنبه 18 مهرماه سال 1398 06:32
هر چه فکر کردم نتوانستم راضی شوم به رفتن ، شایدخودم تحمل سختی را داشته باشم ولی دختر کوچکم خیلی کم طاقت است ، زود خسته میشود ، گرسنگی و تشنگی بی تابش میکند ، توان راه رفتن ندارد ، زود رنج است ، توان گرما و سرما و بی خوابی ندارد ... دختر است دیگر ، نازپروده و لطیف ... در طول مسیر ، ببینم مردم چگونه ناز دخترانشان را می...
-
تولدش مبارک .
پنجشنبه 18 مهرماه سال 1398 06:13
به تازگی یک نوه دیگر به نوه های خانواده ما اضافه شده ، خاطرم هست ، وقتی این خواهرم ازدواج کرده بود و اولین بچه اش به دنیا آمد ، پدرم، خدا رحمتش کند ، گفت خدا را شکر نازا نیستند ... جایش خالی ، ای کاش بود و میدید پنجمین فرزندشان هم به دنیا آمد .. . یک دختر لپ توپولی و چشم بادامی ..... شکل همه نوزادان تازه به دنیا آمده...
-
حس غریب جا ماندن .
دوشنبه 15 مهرماه سال 1398 13:25
پاییز که میشود ، به گمانم افسردگی فصلی میگیرم ، نه حوصله نوشتن دارم نه خواندن ،دوست دارم دا یم بخوابم شاید وقتی بیدار شدم ، ببینم همان دخترک شاد و شنگول ده دوازده ساله ام ..... مثل مرغ سر کنده ام ، دلم هوای دوران مدرسه و کلاس درس میکند ، شاید آن زمان که مدرسه میرفتم مثل خیلی از بچه ها ، من هم ناراحت بودم که تعطیلات...
-
حسود هرگز نیاسود .
چهارشنبه 27 شهریورماه سال 1398 15:56
چند روز پیش در یک مهمانی ،صحبت از مراسم عزاداری محرم شد ، یکی گفت ، هزار و چند سال است برای مصیبت امام حسین گریه میکنند ، من که تأثیری نمی بینم ، این همه جرم و جنایت ، الان برو توی هیئت ببین مردم برای یک لقمه غذای نذری چه کارها که نمیکنند ؟ چقدر به هم بد و بیراه میگویند ... از خودنمایی ها و ریا کاریها هم بهتر است...
-
از خواب گران خیز ....
دوشنبه 25 شهریورماه سال 1398 11:38
این که هر روز در گوشه کنار ایران و جهان جوانهای زیادی خود کشی میکنند و فرح پهلوی و مریم رجوی،و بقیه دلسوزان هیچ نظری ندارند ... یا این که چند سال است کودکان یمن در قحطی ناشی از جنگ در آغوش پدر و مادرهایشان جان میدهند ولی هیچ کدام از مدافعین حقوق بشر یا حتی مدافعین حقوق حیوانات تجمع و اعتراضی ندارند ... یا این که این...
-
رهایی از شهر وارونه ....
دوشنبه 25 شهریورماه سال 1398 11:11
سه روز طول کشید تا بخوانم ... به جذابی رمان قبلی اش نبود ولی به راحتی با راوی داستان همزاد پنداری کردم ، اصلا انگار با تمام تفاوتهایی که زندگی اش با زندگی من داشت ، از زبان من نوشته بود ، باورم نمیشود نویسنده این رمان یک مرد باشد، که هست ، با روحیات ما خانم ها بسیار آشناست ....رمان «رهش» رضا امیر خانی. خواندن این رمان...
-
فال حافظ.
یکشنبه 17 شهریورماه سال 1398 11:59
چند روز پیش مطلب زیبایی از عزیزی شنیدم که خیلی برایم جذاب بود شاید شما هم شنیده باشید ولی خواندن دوباره آن خارج از لطف نیست .... فردی که اعتقادی به فال حافظ نداشت از استاد ادبیات معروفی که به فال حافظ اعتقاد داشت میخواهد که حافظ را باز کند و نظر خواجه را در مورد واقعه عاشورا و کربلا بداند ، استاد تأملی میکند و توسلی و...
-
احساس همدردی ...
یکشنبه 17 شهریورماه سال 1398 11:56
امروز صبح کمی دیر از خواب بیدار شدم و به جلسه روضه نرفتم به جای آن تصمیم گرفتم بروم آزمایشگاه.... کارم که تمام شد رفتم روضه ، چون آخر جلسه بود ، درها رو بسته بودند و کسی را راه نمی دادند ، ناکام و دل شکسته برگشتم ، نمیدانم شاید امام میگفت برو به کارهایت برس ، راحت باش .... نمیخواهد بیایی روضه .... دلم خیلی گرفت و...
-
بی انصاف نباشیم .
یکشنبه 17 شهریورماه سال 1398 11:26
محله ما در ماه محرم و صفر واقعا دیدنی ست . ..چند روز قبل از محرم ، مردم شروع میکنند به سیاهی زدن سر در خانه و مغازه هایشان ، از صبح زود تا آخر شب گله به گله مراسم و جلسات روضه برقرار است ، به طوری که هر وقت اراده کردی میتوانی گشتی در محله بزنی و جلسه روضه پیدا کنی و شرکت کنی ... چند شب پیش که از مراسم بر می گشتیم و...