-
مرد میدان.
شنبه 13 دیماه سال 1399 20:56
سیزدهم دی هم در تاریخ کشور ما ثبت شد. یک سال از شهادت سردار سلیمانی گذشت، نام او هم در کنار بزرگان کشور ما ثبت شد. یک پهلوان واقعی، خیلی بزرگ تر و شجاع تر از پهلوانان خیالی مثل رستم دستان و آرش کمانگیر و کاوه آهنگر و.... سلیمانی یکی ازانسانهایی بودکه بوسیله او بسیاری از واژه هایی که تا دیروز برایمان فقط یک کلمه زیبا...
-
افزایش عذاب وجدان...
چهارشنبه 26 آذرماه سال 1399 07:30
این روزها حتما خیلی از شما هم مثل من بیشتر از قبل دچار عذاب وجدان میشوید مخصوصا موقع بیرون رفتن از خانه... وقتی مجبوریم چند صد متری برای پیاده روی و یا خریددر مراکز شلوغ شهر برویم و شاهد افزایش افرادی هستیم که از ما تقاضای کمک و پول میکنند. البته با این اوضاع اقتصادی و گرانیها و بیکاری ناشی از کرونا حتما عده زیادی...
-
دیو کلاه قرمزی...
چهارشنبه 26 آذرماه سال 1399 07:11
چند روز پیش جناب رئیس جمهوربالاخره پس از یک غیبت طولانی در یک گفت و گوی خبری شرکت کرده بود. شاید خیلی از شما آن را دیده و یا شنیده باشید... راستش را بخواهید شنیدن برخی از صحبت های ایشان، عجیب مرا به یاد شخصیت، "دیو" در کلاه قرمزی انداخت، جسارت نباشد اگر تا حالا این برنامه جذاب و دیدنی را ندیدید پیشنهاد میکنم...
-
آخر مدیریت بحران...
جمعه 7 آذرماه سال 1399 12:42
این مطلب را در اتوبوس کاشان تهران مینویسم و با این طرز رانندگی راننده ظاهرا باید از همه حلالیت بطلبم. و اما بعد ... دو هفته پیش قبل از قانون قرنطینه عمومی، همسرم برای انجام ماموریت به خارج از کشور رفت و من با توجه به تعطیلی مدارس و بهانه گیریهای بچه ها، علی رغم میل خودم و دختر بزرگم مجبور شدیم به شهرستان برویم تا...
-
شما به بزرگواری خودتان ببخشید.
یکشنبه 18 آبانماه سال 1399 07:35
اخیرا یکی از خوانندگان پیامی برایم فرستاده مبنی بر این که بهتر است به جای نوشتن به امورات زندگی ام بپردازم و به گمانش نوشته های من ناشی از تماشای برنامه به خانه بر می گردیم و اخبار بیست و سی و گوش دادن به سخنرانی های استاد پناهیان است. و به درد کسی نمیخورد. باید بگویم اول اینکه، خیلی نگران اوضاع زندگی من نباشید چون...
-
آشی با یک وجب روغن...
شنبه 17 آبانماه سال 1399 21:44
ما از آن دسته از خانواده هایی هستیم که تا چیزی لازم نداشتیم نمی خریم و هر وقت برای خرید میرویم، به میزان نیاز مان خرید میکنیم ... مثلا هیچ وقت چند قوطی رب یا روغن نمیخریم، یکی میخریم، هر وقت تمام شد، یکی دیگر... نمیدانم خوب است یا بد، ولی ظاهرا به دور از آینده نگری هست، آن هم در کشور ما که بعضی از کالاها ساعتی گران...
-
غرق شدن تایتانیک...
شنبه 17 آبانماه سال 1399 21:22
مدیونید فکر کنید آدم سنگدلی هستم ولی این روز ها از ته دل بابت اوضاع آشفته ای که در آمریکاست خوشحالم و دعا میکنم همچنان ادامه داشته باشد، مطمئن هستم خیلی ها هم مثل من هستند. اصلا هم برایم فرق نمیکند چه کسی رئیس جمهور آمریکا شود چون به حال مردم کشور ما فرقی نمیکند. البته شاید بعضی از سیاستمداران بی سیاست ما برایشان...
-
شاید بدتر از کرونا...
سهشنبه 15 مهرماه سال 1399 23:13
به نظر من اگر بچه هامون از کرونا جان سالم به در ببرند، حتما به مشکلات شنوایی، بینایی یا مشکلات روانی دچار خواهند شد . قوز در آوردن و کج و کور شدن دست و گردن و کمرشان هم که حتمی است.... البته اگر مراقب نباشیم. خواهشا خیلی مراقب میزان استفاده آنها از موبایل و یا کامپیوتر باشید. وقتی کلاس مجازی شان تمام شد مجبورشان کنید...
-
جوجه رو آخر پاییز میشمرند.
شنبه 12 مهرماه سال 1399 07:28
با این کلاس های مجازی، خانواده ما دچار یک چالش جدید شده است.... دختر بزرگم با خودش خیلی درگیر شده است و میخواهد بداند که آیا تقلب کردن در سر امتحان مجازی که معلم ها خودشان میدانند بچه ها میتوانند و تقریبا همه تقلب میکنند کار درستی است یا نه؟! و بعضی از آنها با علم به این موضوع ، امتحان را سخت تر و با زمان کمتر...
-
به تو از دور سلام....
شنبه 12 مهرماه سال 1399 06:50
یک هفته مانده به اربعین.... نمیدانم در دل افرادی که چند سالی بود که این موقع در راه کربلا بودند چه میگذرد؟ حتی من که هنوز توفیق نداشته ام اربعین بروم و همیشه از راه دور و پای تلویزیون ، با پای دل، پا به پای آنها میرفتم... دلم آشوب است و هنوز باور نمیکنم که ایرانی ها نمیتوانند بروند... با این که درست نمیدانم و...
-
بوی کرونایی ماه مهر.
سهشنبه 25 شهریورماه سال 1399 07:40
خب به سلامتی بعد از هشت ماه مدارس باز شد....ظاهرا هنوز تکلیف هیچ کس مشخص نیست... هر مدرسه در هر منطقه بنا به شرایط و به سلیقه کادر مدرسه و مدیر و بعضا والدین اداره میشود و برنامه ای اجرا میکند. البته همین شیوه دست و پا شکسته و نصفه نیمه مجازی و حضوری ، از تعطیلی کامل ، باز هم بهتر هست و بچه ها از بلاتکلیفی و بخور و...
-
شکست عشقی...
چهارشنبه 22 مردادماه سال 1399 08:21
مدتی بود حال افرادی را داشتم که شکست عشقی خوردند. حوصله نوشتن مطلب جدیدی نداشتم، حوصله خواندن، مهمانی رفتن و خیلی کارهایی که دیگران از انجام آن لذت میبرند.... راستش را بخواهید علتش این بود که دست رد عجیبی به سینه ام خورد، باور نکردنی... سنگین و محکم... فکرش را بکنید سالها آرزوی دیدن عزیزی را داشته باشید و همه شرایط...
-
بهتر از بهشت...
شنبه 4 مردادماه سال 1399 17:46
دیروزصبح جمعه با خانواده تصمیم گرفتیم برای کوهنوردی و هوا خوری به حوالی جنگل های لویزان برویم.... صبحانه را آماده کردیم و صبح زود زدیم بیرون. هوا بسیار مطبوع بود، سعی کردیم تمام شرایط بهداشتی را رعایت کنیم و به مکان دنج و خلوتی برویم تا هم از کرونا در امان باشیم و هم دکتر نمکی ناراحت نشود!!! خلاصه خیلی خوش گذشت مخصوصا...
-
خود کشی پسر باهوش !
سهشنبه 20 خردادماه سال 1399 06:52
خب به سلامتی مردم آمریکا هم بعد از چهار صد سال از خواب بیدار شدند و فهمیدند کجا چه خبر است؟!! فهمیدند همه چیز نظم ظاهری و قانون نوشته و پول و ثروت باد آورده حاصل چپاول ملت های بدبخت و فروش اسلحه برای به جان هم انداختن سایر کشور ها نیست .... البته امیدوارم این بیداری تداوم داشته باشد و دوباره مثل کبک سرشان را در برف...
-
دومینوی زندگی .
شنبه 20 اردیبهشتماه سال 1399 01:56
چند شب پیش که تهران لرزید ، به گمانم هر کس بیدار بود متوجه شد ، ......شاید اگر یک یا دو درجه بیشتر بود یا حتی زمانش ،چند ثانیه بیشتر طول میکشید ممکن بود یک فاجعه بزرگ رخ بدهد ...خیلی از ساختمانها و خانه ها ویران میشد ... مثل دفعه پیش که زلزله شد از دست دختر کوچکم خیلی خندیدیم ، اول این که یک کیف پر از عروسک و دفتر...
-
رمضان متفاوت !
چهارشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1399 12:38
امسال ماه رمضان ، به علت کرونا ، برای خیلی ها متفاوت است ... بعضی ها که دوست داشتند روزه بگیرند به علت بیماری یا ترس از بیمار شدن ، روزه نمی گیرند ، بعضی ها هم که دوست نداشتند روزه بگیرند بهانه پیدا کردند تا روزه نگیرند .... و به طور کلی ماه رمضان متفاوتی شده است ... افطاری دادن و مهمانی ها کمتر شده ، با بسته شدن...
-
بهترین معلم ...
چهارشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1399 12:17
چند روز پیش ، روز معلم بود . با خودم فکر میکردم بهترین معلم من در زندگی چهل ساله ام چه کسی بوده ؟ از کدام بیشتر درس آموختم ؟ کدامشان بیشترین تاثیر را در زندگی من داشته اند ؟ البته معلم ،فقط معلمان رسمی دوران تحصیل نیستند ، مادر و پدر یا یکی از اعضای خانواده میتوانند معلم ما باشند ... یکی از دوستان یا همکلاسی های ما ،...
-
یک پیشنهاد کرونایی...
دوشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1399 07:32
مطمئن هستم خیلی از خانواده ها از این همه خانه نشینی خسته شده اند و اگر کرونا نگیرند ممکن است افسردگی بگیرند ...یا خودشان را بکشند یا یکی از افراد خانواده شان را ...مخصوصا مادر ها که از بهانه گیری بچه ها خسته و کلافه شده اند ... الان که فصل بهار است و هوا مطبوع ،به شدت بدن نیاز به هوای تازه و طبیعت سرسبز دارد ،...
-
خیلی زود دیر میشود .
جمعه 29 فروردینماه سال 1399 07:18
طرف در آستانه هفتاد سالگی عمرش است ، فشار خون ، چربی و دیابت هم دارد ، با این اوضاع کرونا هم به معنی واقعی کلمه پایش لب گور است ... ولی از صبح تا شب ، سرش توی گوشی،و چشم و گوشش در اینترنت به دنبال فیلم ها و عکس ها و آهنگ های مزخرف منشوری ست ..... به نظرم یا امید به زندگی در این افراد خیلی بالا ست و معتقدندخیلی وقت...
-
لاف انتظار ...
جمعه 22 فروردینماه سال 1399 19:43
حتما شما هم بارها انتظارکشیدن را تجربه کرده اید و موافقید که یکی از تلخ ترین لحظات زندگی هر کسی میتواند باشد ، انتظار برای آمدن کسی یا چیزی .... مثلا در راه آهن یا فرودگاه یا ترمینال وقتی منتظر آمدن مسافری هستیم یا برای پرواز و یا رسیدن هواپیما لحظه شماری میکنیم ، یا وقتی پشت در اتاق عمل هستیم .... اگر تأخیر هم داشته...
-
گلی در کویر 5.
پنجشنبه 21 فروردینماه سال 1399 03:35
تقریبا یک ماه و نیم از زمانی که ویروس کرونا در دنیا شیوع پیدا کرده و همه مستأصل شده اند که برای خلاص شدن از آن چه باید بکنند ، میگذرد ...چند شب پیش برنامه ای در تلویزیون پخش شد در باره همین موضوع و در پایان ، مجری برنامه با کمال بی معرفتی دعا کرد که ای کاش امام زمان ظهور کند و همه دنیا را از این مصیبت نجات دهد!...
-
عید بی همه چیز !
شنبه 24 اسفندماه سال 1398 16:53
همان طور که قبلا گفتم همه افراد خانواده ما در هفته اول اسفند بیماری سختی احتمالا کرونا گرفتیم و به مدت بیست روز خودمان را در خانه قرنطینه کردیم ، که خدا نکرده عامل سرایت نباشیم .الان همه خدا رو شکر در شرایط جسمی مناسبی هستیم ولی با توجه به این که تمام اقوام ما در شهرستان هستند و بچه ها خیلی بهانه میگیرند و از خانه...
-
فواید مهم ویروس کرونا
سهشنبه 20 اسفندماه سال 1398 18:01
در این دو هفته افراد زیادی به هر دلیلی فوت شده اند ، خدا همه را رحمت کند ، ولی مردم حتی نتوانستند در مراسم خاکسپاری و ختم و عزای اقوام دور و نزدیکشان شرکت کنند ،. خیلی ها می ترسند برای خرید عید بیرون بروند یا اصلا حال و حوصله ندارند .... بیشتر مسافرتها کنسل شد . مساجد و زیارتگاه ها که معمولا در ماه رجب بسیار رونق داشت...
-
پدرم نانوا بود.
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1398 11:21
پدرم نانوا بود و بزرگترین معلم زندگی ام.... هر آنچه یک دختر باید از پدرش بیاموزد من از پدرم آموختم .... او به من یاد دادکه مهمترین مرد زندگی هر زنی همسر اوست و مهمترین دوستش مادر اوست و مهمترین معلمش پدر اوست... او به من یاد داد که هیچ چیز برای یک زن با ارزشتر از حجب و حیای او نیست و شوهر داری اش... او به من یاد داد...
-
پدریعنی علی .
شنبه 17 اسفندماه سال 1398 14:50
فردا روز پدر است. به نظر من این که روز تولد امیرالمؤمنین را روز پدر نامگذاری کرده اند ، بزرگترین افتخار برای یک مرد میتواند باشد . پدران ، مظهر صفات عزت ، قدرت ، عظمت ، رزاقیت، غیرت ، حلم ، صبر و شکوه ...خداوند در روی زمین هستند ولی در عین حال یکی از مظلوم ترین موجودات آفرینش اند .البته هر مردی نه ،مردی که پدر شده...
-
آن سوی مرگ و زندگی.
سهشنبه 13 اسفندماه سال 1398 00:43
یادش به خیر در دوران دانشجویی استادی داشتیم که به ما نرو آناتومی یا همان آناتومی مغز و اعصاب درس میداد ، از ژاپن دکترا گرفته بود و بسیار متواضع و باسواد بود .معتقد بود با این همه علم و اکتشاف که بشر به دست آورده است ، میزان شناخت ما ازکارکرد سیستم مغز و اعصاب بسیار بسیار کوچک و نا چیز است .) البته این موضوع در مورد...
-
باید تاوان بدهیم .
دوشنبه 12 اسفندماه سال 1398 20:33
دیروز بعد از ظهر پس از ده روز خود قرنطینگی تصمیم گرفتم با رعایت ملاحظات بهداشتی از خانه بیرون بروم. بچه ها مرا دست انداخته بودند ، دخترم مرا از زیر قرآن رد کرد و پشت سرم آب ریخت تا سالم برگردم ... گفتم برنگشتم حلالتان نمیکنم . رفتم تا از داروخانه ماسک بخرم ، بماند که دست خالی برگشتم ولی برایم جالب بود، میدان شهدا خیلی...
-
دنیای بی مزه بی بو .
یکشنبه 11 اسفندماه سال 1398 07:56
ما الان دقیقا ده روز است که در خانه قرنطینه شدیم .البته خود قرنطینه یعنی به تجویز خودمان .من و همسرم و دختر بزرگم به یک سرماخوردگی سخت یا آنفولانزا ی فصلی شدید یا شاید هم به ویروس کرونا مبتلا شدیم .و از خانه به جز برای معالجه و ویزیت بیرون نرفتیم .البته همسرم بعد از چند روز مرخصی استعلاجی چند روزی هست که به سر کار...
-
بهانه های بنی اسرائیلی!
یکشنبه 4 اسفندماه سال 1398 08:15
خب به سلامتی انتخابات هم تمام شد ....نتیجه هم مشخص شد ... البته میزان مشارکت مردم به برکت دولت کریمه تدبیر و امید خیلی کم بود ولی تازه شدیم مثل کشورهای اروپایی و آمریکا ... البته مردم حق داشتند و دارند که از هر چه آدم سیاسی و کار سیاسی نا امید و خسته شوند و انگیزه ای برای شرکت نداشته باشند ولی باید این را هم بفهمند که...
-
یک اعتراف زنانه .
سهشنبه 29 بهمنماه سال 1398 08:07
بنده اعتراف میکنم که غر زدن جزء لاینفک شخصیت ما خانم هاست فرقی هم نمیکند تحصیل کرده باشیم یا بی سواد ، پیر یا جوان ، مادر باشیم یا نه ، متاهل یا مجرد... در هر صورت به سختی می توانیم این بعد از شخصیتمان را تغییر بدهیم و البته باید بگویم خانمی که بتواند این اخلاق را کنار بگذارد خیلی مَرده ... بنابراین آقایان محترم خیلی...